تاریخ کشته شدن عمر بن الخطّاب
تاریخ کشته شدن عمر بن الخطّاب
در تاریخ مرگ عمر بن خطاب، دو قول بیان شده است:
الف- قول اول اجماع اهل سنت است : اواخر ماه ذی الحجّة
همه¬ی اهل سنّت و مورّخین آن¬ها و چند تن از علمای شیعه، تاریخ مرگ عمر بن خطاب را در اواخر ماه ذیالحجّة گزارش نموده اَند که به بعضی از آن¬ها اشاره میشود.
مسعودی در مروج الذّهب مینویسد:
أبولؤلؤ فیروز، غلام مغیرة بن شعبة، روز چهارشنبه، 4 روز مانده به پایان ماه ذیالحجّة، در سال 23 هجری، عمر بن خطّاب را در نماز صبح و در سن 63 سالگی به قتل رساند.[1]
ابن عبدالبرّ در الإستیعاب، قتل عمر بن خطاب را در سه روز یا چهار روز مانده به پایان ذیالحجّة گزارش میکند.[2] [3]
مرحوم شیخ مفید در مسارّالشیعة، روز
بیست و ششم ذیالحجّة را روز ترور عمر بن خطاب؛ و روز بیست و نهم این ماه را روز مرگ وی گزارش میکند.[4]
مرحوم سیّد بن طاووس در اقبالالاعمال مینویسد:
در روز بیست و ششم ذیالحجّة، دشمن اهل بیت پیامبر صلّیاللهعلیهوآله کشته شد.[5]
مرحوم شیخ ابراهیم کفعمی در مصباح مینویسد:
عمر بن خطاب در بیست و هفتم ذیالحجة ترور شد و هرکس بپندارد که وی در روز نهم ربیع الأول کشته شده است، به خطا رفته است. [6]
مرحوم شیخ ابراهیم کفعمی در کتاب مصباح در ذیل اعمال ماه ربیع الاول مینویسد:
نویسنده کتاب مسارّالشیعة روایت میکند که «هرکس در روز نهم ربیع الأوّل، چیزی انفاق نماید، آمرزیده میشود. همچنین در این روز، إطعام برادران ایمانی، عطر زدن، و توسعه در نفقه، پوشیدن لباس نو، شکر و عبادت الهی مستحبّ است. روز نهم ربیع، روز بر طرف شدن غم هاست، و روایت شده است که این روز، روزِ روزه گرفتن نمیباشد. اکثر مردم شیعه این گونه میپندارند که در این روز، عمر بن خطّاب به قتل رسیده است، در حالی که این سخن، صحیح نیست». محمّد بن ادریس در کتاب سرائر مینویسد: «هر کس این چنین بپندارد که عمر در نهم ربیع به قتل رسیده است، به اجماع مورّخین اشتباه کرده است.» مرحوم شیخ مفید در کتاب تاریخی خود اینچنین میگوید: «عمر بن خطاب در روز دوشنبه، چهار شب مانده به پایان ماه ذیالحجّة سال 23 هجری کشته شد»، و صاحب کتابهای الغرّة، معجم، طبقات، و صاحب کتاب مسار الشیعة، و سیّد بن طاووس، و بلکه شیعه و اهل سنّت بر این قول تاریخی، اجماع دارند.[7]
مرحوم شیخ بهایی در توضیح المقاصد مینویسد:
در روز بیست و ششم ماه ذیالحجة، ابولؤلؤ، عمر بن خطاب را ترور کرد و در بیست و نهم ذیالحجة سال 23، عمر کشته شد.[8]
ب- نهم ربیع الأول
بسیاری از علمای شیعه بر این اعتقاد میباشند که روز نهم ربیع الأول، روز مرگ عمر بن خطاب میباشد.
مرحوم سیّد بن طاووس در اقبالالاعمال مینویسد:
ابوجعفر بن بابَوَیه روایت کرده است که دشمن اهل البیت در نهم ربیع الأوّل به قتل رسیده است ... حدیثی که ابن بابویه از حضرت صادق علیهالسلام نقل کرده است، حاکی از آن است که قتل آن دشمن در روز نهم ربیع الأوّل رخ داده است.[9]
روایت مرحوم شیخ صدوق در کتب حدیثی موجود شیعه، یافت نمیشود، اما این روایت به رؤیت مرحوم سید بن طاووس رسیده است. روایت دیگری در کتب علمای شیعه مشاهده میشود که متن آن صراحت دارد که مرگ عمر بن خطاب در نهم ربیع الاول اتفاق افتاده است. مرحوم علامه مجلسی این روایت بسیار مهمّ را در شرافت روز نهم ربیع الاول از فرزند سید بن طاووس در کتاب زوائدالفوائد نقل میکند.[10] مرحوم محدّث نوری در مستدرک الوسائل مینویسد: این حدیث را جناب حسن بن سلیمان حلّی نیز با اختلاف کمی در کتاب الْمُحْتَضَر نقل کرده است.[11] و مرحوم علامه مجلسی نقل المُحتَضر را در مجلّد دیگری از بحارالأنوار آورده است.[12] مرحوم سیّد نعمةالله جزائری نیز در کتاب الانوارالنّعمانیة، بخشی از این روایت را از یکی از کتب مرحوم محمد بن جریر طبری امامی نقل میکند.[13]
بیانات مرحوم سید بن طاووس در اقبالالاعمال حاکی از آن است که این روایت به رؤیت وی رسیده است. وی مینویسد:
بدان برای روز نهم ربیع الاول، روایت عظیم الشأنی یافتیم و جماعتی از عجم و برادران را دیدیم که در این روز، شادی کرده و بیان میکنند که این روز، روز هلاکت بعضی از کسانی میباشد که خداوند و رسولش صلّیاللهعلیهوآله را سبک شمرده و با وی دشمنی ورزیدهاند. امّا من با وجود آن که در کتب مختلف تفحّص نمودم، تا کنون روایتی که موافق با روایتی باشد که ابن بابویه -که خداوند وی را در خوشنودی خویش غوطهور سازد- نقل کرده و من بتوانم به آن اعتماد نمایم، نیافتهام.[14]
مرحوم علامه مجلسی در زادالمعاد عبارتی را از فرزند مرحوم سید بن طاووس در زوائدالفوائد نقل میکند که بر این مهم دلالت دارد که این روایت در کتب حدیثی شیعه در قرن هفتم نیز مشاهده شده است. مرحوم علامه مجلسی مینویسد:
صاحب کتاب زوائدالفوائد (یعنی فرزند مرحوم سید بن طاووس) فرموده است که این حدیث را از خط علیّ بن محمّد بن طیّ رحمهالله نوشتم، و در کتب دیگری که تتبع کردم چندین روایت دیگر موافق این روایت یافتم. پس اعتماد بر این روایات نمودم و سزاوار است شیعیان را که این روز را تعظیم نمایند و در این روز اظهار سرور و شادی کنند.[15]
حجّةالاسلام رسول جعفریان در مقالهای، به معرّفی کتاب «تحفه فیروزیه شجاعیه»، تألیف عالم بزرگ و رجالی کبیر، مرحوم میرزا عبدلله اصفهانی افندی، میپردازد. بخشی از این کتاب در بیان فضائل روز عید باباشجاع الدین یعنی همان روز نهم ربیع الاول میباشد. مرحوم میرزا عبدالله افندی در این کتاب مینویسد: «در این باب روایتی است که رضیّالدین علی بن یوسف حلّی شاگرد شهید اول در کتاب احوال محتضرین، و ابن طیّ در بعضی فواید خود، و پسر سید بن طاووس در کتاب زوائدالفوائد، و شیخ جلیل علی بن مظاهر واسطی فقیه فاضل معروف شیعه در بعض مؤلفات خود، و جناب شیخ علی کرکی در بعض فوائد خود، و سید حسین مجتهد عاملی در رساله خود در مقتل عمر، و قاضی نورالله شوشتری در رساله قتل عمر، و شیخ عبدالعالی پسر شیخ علی کرکی در کتاب عقدالدُّرر و همچنین جمع کثیر از مشاهیر علمای شیعه در کتب خود و در مجموعههای متفرق خود و سایر ارباب حال و اصحاب کمال نیز در فوائد خود، آن حدیث را از امام علی النقی و امام عسکری علیهماالسلام آوردهاند.[16]
افندی میافزاید: «این بیبضاعت نیز خود همین حدیث شریف مزبور را به خط ابن طیّ مجتهد متأخر فقیه که نواده همان ابن طیّ مجتهد مقدّم سابق مذکر بوده باشد، نیز دیدهام و تمامش را نیز خود ملاحظه و تأمل و از روی آن، خود این حدیث را تصحیح نمودم.» [17]
بخشی از روایت فوق الذّکر که بر موضوع مورد گفتگو دلالت میکند، در ذیل آورده شده است:
• عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ الْقُمِّیَّ عَن أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَسْکَرِیِّ علیهالسلام قال: إنَّ هَذَا الْیَوْمَ یَوْمُ عِیدٍ وَ هُوَ أَفْضَلُ الْأَعْیَادِ عِنْدَ أَهْلِ الْبَیْتِ علیهمالسلام وَ عِنْدَ مَوَالِیهِمْ ... وَ أَیُّ یَوْمٍ أَعْظَمُ حُرْمَةً عِنْدَ أَهْلِ الْبَیْتِ مِنْ هَذَا الْیَوْمِ التَّاسِعِ مِنْ شَهْرِ رَبِیعٍ الْأَوَّلِ؟! وَ لَقَدْ حَدَّثَنِی أَبِی علیهالسلام: أَنَّ حُذَیْفَةَ بْنَ الْیَمَانِ دَخَلَ فِی مِثْلِ هَذَا الْیَوْمِ عَلَى جَدِّی رَسُولِ اللهِ صلّیاللهعلیهوآله. قَالَ حُذَیْفَةُ: رَأَیْتُ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام وَ وَلَدَیْهِ علیهماالسلام یَأْکُلُونَ مَعَ رَسُولِ اللهِ صلّیاللهعلیهوآله وَ هُوَ یَتَبَسَّمُ فِی وُجُوهِهِمْ وَ یَقُولُ لِوَلَدَیْهِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام: کُلَا، هَنِیئاً لَکُمَا بَرَکَةُ هَذَا الْیَوْمِ وَ سَعَادَتُهُ، فَإِنَّهُ الْیَوْمُ الَّذِی یُهْلِکُ اللهُ فِیهِ عَدُوَّهُ وَ عَدُوَّ جَدِّکُمَا، وَ إِنَّهُ الْیَوْمُ الَّذِی یُصَدَّقُ فِیهِ قَوْلُ اللهِ جَلَّ جَلَالُهُ: «فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خاوِیَةً بِما ظَلَمُوا»، وَ الْیَوْمُ الَّذِی نُسِفَ فِیهِ فِرْعَوْنُ أَهْلِ الْبَیْتِ وَ ظَالِمُهُمْ وَ غَاصِبُهُمْ حَقَّهُمْ. قَالَ حُذَیْفَةُ: فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللهِ، وَ فِی أُمَّتِکَ وَ أَصْحَابِکَ مَنْ یَنْتَهِکَ هَذِهِ الْمَحَارِمَ؟ قَالَ: نَعَمْ یَا حُذَیْفَةُ، جِبْتٌ مِنَ الْمُنَافِقِینَ یَرْتَاسُ عَلَیْهِمْ، وَ یَصُدُّ النَّاسَ عَنْ سَبِیلِ اللهِ، یُحَرِّفُ کِتَابَ اللهِ، وَ یُغَیِّرُ سُنَّتِی، وَ یَشْتَمِلُ عَلَى إِرْثِ وُلْدِی، وَ یَنْصِبُ نَفْسَهُ عَلَماً، وَ یَتَطَاوَلُ عَلَى إِمَامِهِ مِنْ بَعْدِی، وَ یَسْتَخْلِبُ أَمْوَالَ النَّاسِ مِنْ غَیْرِ حِلِّهَا، وَ یُنْفِقُهَا فِی غَیْرِ طَاعَةِ اللهِ، وَ یُکَذِّبُنِی وَ یُکَذِّبُ أَخِی وَ وَزِیرِی، وَ یَحْسُدُ ابْنَتِی عَنْ حَقِّهَا، فَتَدْعُو اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِ، فَیَسْتَجِیبُ دُعَاءَهَا فِی مِثْلِ هَذَا الْیَوْم ... قَالَ حُذَیْفَةُ: ثُمَّ قَامَ رَسُولُ اللهِ صلّیاللهعلیهوآله، فَدَخَلَ بَیْتَ أُمِّ سَلَمَةَ رَضِیَاللهُعَنْهَا وَ رَجَعْتُ عَنْهُ وَ أَنَا غَیْرُ شَاکٍّ فِی أَمْرِ الثَّانِی حَتَّى رَأَیْتُ بَعْدَ وَفَاةِ رَسُولِ اللهِ صلّیاللهعلیهوآله وَ أُتِیحَ الشَّرَّ، وَ عَاوَدَ الْکُفْرَ، وَ ارْتَدَّ عَنِ الدِّینِ، وَ شَمَّرَ لِلْمُلْکِ، وَ حَرَّفَ الْقُرْآنَ، وَ أَحْرَقَ بَیْتَ الْوَحْیِ، وَ ابْتَدَعَ السُّنَنَ وَ غَیَّرَهَا، وَ غَیَّرَ الْمِلَّةَ، وَ نَقَلَ السُّنَّةَ، وَ رَدَّ شَهَادَةَ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام، وَ کَذَّبَ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، وَ اغْتَصَبَ فَدَکَ مِنْهَا، وَ أَرْضَى الْیَهُودَ وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسَ، وَ أَسْخَطَ قُرَّةَ عَیْنِ الْمُصْطَفَى وَ لَمْ یُرْضِهَا، وَ غَیَّرَ السُّنَنَ کُلَّهَا، وَ دَبَّرَ عَلَى قَتْلِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام، وَ أَظْهَرَ الْجَوْرَ، وَ حَرَّمَ مَا حَلَّلَهُ اللهُ، وَ حَلَّلَ مَا حَرَّمَ اللهُ، وَ أَبْقَى النَّاسَ أَنْ یَحْتَذُوا النَّقْدَ مِنْ جُلُودِ الْإِبِلِ، وَ لَطَمَ وَجْهَ الزَّکِیَّةِ علیهاالسلام، وَ صَعِدَ مِنْبَرَ رَسُولِ اللهِ صلّیاللهعلیهوآله ظُلْماً وَ عُدْوَاناً، وَ افْتَرَى عَلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ عَانَدَهُ، وَ سَفَّهَ رَأْیَهُ. قَالَ حُذَیْفَةُ: فَاسْتَجَابَ اللهُ دَعْوَةَ مَوْلَایَ عَلَیْهِ أَفْضَلُ الصَّلَاةِ وَ السَّلَامِ عَلَى ذَلِکَ الْمُنَافِقِ، وَ جَرَى کَمَا جَرَى قَتْلُهُ عَلَى یَدِ قَاتِلِهِ، رَحْمَةُ اللهِ عَلَى قَاتِلِهِ. قَالَ حُذَیْفَةُ: فَدَخَلْتُ عَلَى أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام لَمَّا قُتِلَ ذَلِکَ الْمُنَافِقُ لِأُهَنِّئَهُ بِقَتْلِهِ وَ مَصِیرِهِ إِلَى ذَلِکَ الْخِزْیِ وَ الِانْتِقَامِ، فَقَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام: یَا حُذَیْفَةُ، تَذْکُرُ الْیَوْمَ الَّذِی دَخَلْتَ فِیهِ عَلَى رَسُولِ اللهِ صلّیاللهعلیهوآله وَ أَنَا وَ سِبْطَاهُ نَأْکُلُ مَعَهُ، فَدَلَّکَ عَلَى فَضْلِ هَذَا الْیَوْمِ دَخَلْتَ فِیهِ عَلَیْهِ؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ یَا أَخَا رَسُولِ اللهِ، فَقَالَ علیهالسلام: هُوَ وَ اللهِ هَذَا الْیَوْمُ الَّذِی أَقَرَّ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فِیهِ عُیُونَ أَوْلَادِ رَسُولِ اللهِ صلّیاللهعلیهوآله.[18]
• •احمد بن اسحاق قمّی از حضرت هادی علیهالسلام نقل میکند که فرمود: این روز یعنی روز نهم ربیع الاول، روز عید است و این روز برترین اعیاد نزد اهل البیت علیهمالسلام و دوستداران ایشان میباشد ... و کدامین روز حرمتش از این روز نزد اهل بیت عظیمتر است؟! پدرم برای من نقل فرمود: در چنین روزی حذیفة بن یمان بر جدّ من، رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله وارد شد. حذیفة گفت: امیرالمؤمنین و دو فرزندش علیهمالسلام را دیدم که همراه با رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله میخورند و آن حضرت بر چهره ایشان تبسّم مینماید و به حسنین علیهماالسلام میفرماید: بخورید، برکت و سعادت این روز گوارایتان باد. همانا این روز، روزی است که خداوند دشمنش و دشمن جدّ شما را هلاک میسازد، این روز، روزی است که فرموده خداوند تصدیق میشود که فرمود: «این است خانههای ایشان که به سبب ستمهایشان فرو ریخته است». این روز، روزی است که فرعونِ اهل بیت من و ستم کننده بر ایشان و غاصبِ حقوق ایشان هلاک میشود. حذیفه گفت: عرض کردم: ای رسول خدا، آیا در میان امّت و اصحاب شما، کسی هست که این حرمتها را هتک کند؟ فرمود: بله ای حذیفة! بتی از منافقین سرکرده ایشان خواهد بود، و مردم را از راه خدا باز خواهد داشت، کتاب خدا را تحریف میکند، سنّت مرا تغییر میدهد، ارث فرزند مرا خواهد گرفت، خود را پیشوای مردم خواهد خواند، و بر امامش که بعد از من میآید ستم خواهد کرد، و اموال مردم را از غیر راه حلال تصرّف میکند و در غیر راه بندگی خدا صرف میکند، مرا و برادر و وزیر مرا تکذیب خواهد کرد، و دخترم را از حق خود محروم خواهد کرد، و لذا دخترم او را نفرین خواهد کرد و خداوند نفرین وی را در یک چنین روزی مستجاب میسازد.
حذیفه گفت: پس رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله ایستاد و به خانه امّسلمه وارد شد و من برگشتم در حالی که به کفر دومی یقین داشتم تا آن که بعد از وفات رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله دیدم که او چه شرّی به پا کرد، و کفر را برگرداند، از دین برگشت، پادشاهی را به دست گرفت، و قرآن را تحریف نمود، و خانه وحی را آتش زد، و بدعتها در دین خدا ایجاد کرد، دین را تغییر داد و سنّت را عوض نمود، شهادت امیرالمؤمنین علیهالسلام را رد کرد، و به فاطمه دختر رسول خدا نسبت دروغ داد، فدک را از وی غصب نمود، نور چشم مصطفی را خشمناک ساخت و او را راضی ننمود، سنّتها را تغییر داد، برای کشتن امیرالمؤمنین علیهالسلام برنامهریزی کرد، و بر چهره حضرت زهرای زکیّة علیهاالسلام سیلی زد، و بر منبر رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله به ظلم و دشمنی بالا رفت، و به امیرالمؤمین علیهالسلام تهمت زد، و با او دشمنی ورزید، و رأی آن حضرت را به سفاهت نسبت داد. حذیفه گفت: پس خداوند دعای مولای ما را نسبت به آن منافق مستجاب نمود، و قتل او را به دست قاتلش، که رحمت خداوند بر او باد، جاری ساخت.
حذیفة گفت: روزی به خدمت امیرالمؤمنین علیهالسلام رفتم. حضرت فرمود: ای حذیفة، آیا به یاد میآوری آن روزی که نزد رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله آمدی و من و دو فرزندم نزد او نشسته بودیم و با او طعام میخوردیم، و رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله برای تو فضیلت این روز را بیان نمود؟ عرض کردم: آری ای برادر رسول خدا. پس امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: به خدا قسم، این روز، روزی است که خداوند در آن روز چشمان فرزندان رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله را آرامش بخشید.
نقل روایت فوق الذکر و روایات مشابه آن، سبب شده است که علمای شیعه روز مرگ عمر بن خطاب را در نهم ربیع الاول بدانند. منقولات ذیل بر این امر دلالت می کنند:
• مرحوم علامه مجلسی در بحارالانوار مینویسد:
در زمان ما بین شیعه در شهرها و جاهای مختلف مشهور است که عمر بن خطاب در روز نهم ماه ربیع الاول که یکی از اعیاد میباشد، کشته شده است، و استناد ایشان در اصل، آن روایتی است که فرزند سید بن طاووس در کتاب زوائدالفوائد، و شیخ حسن بن سلیمان درکتاب المحتضر نقل کردهاند.[19]
• مرحوم شیخ محمّد حسن نجفی در جواهر الکلام مینویسد:
صاحب مصابیح گفته است: مشهور بین علمای ما و علمای عامّه آن است که مرگ عمر بن خطاب در بیست و ششم یا بیست و هفتم ذی الحجّة اتفاق افتاده است، امّا من میگویم: هم اکنون بین شیعه معروف است که مرگ عمر در نهم ربیع الأول واقع شده است. من به خبر طولانی و مُسندی از رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله دست یافتم که حاکی از فضل، شرف و برکت روز نهم ربیع الاول و شادی ائمه علیهمالسلام میباشد، و در این روایت، به صراحت مرگ عمر بن خطاب را در این روز گزارش میکند.[20]
• مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در المراقبات مینویسد:
در روایت گرانقدرى آمده است که روز نهم ربیع الاول، روز نابودى دشمن خدا بوده و این روز و خوشحالى در آن فضیلت داشته و روز شادى پیروان آل محمد صلواتاللهعلیهماجمعین است، و در میان شیعیان نیز این روز به همین مطلب مشهور شده است. ... به هر صورت سزاوار است که دوستان آل محمد صلّیاللهعلیهوآله شادى خود را در این روز به خاطر نابودى دشمن خدا آشکار کنند، اگر چه فقط به خاطر عمل به این روایت باشد و به نابودى او در این روز یقین نداشته باشند.[21]
دانشمندانی که قتل عمر بن خطاب را در نهم ربیع الاول میدانند، دیدگاه دانشمندان شیعه مبنی برکشته شدن عمر در ماه ذی الحجة را در چند عنوان بررسی و مورد انتقاد قرار دادهاند. نکات قابل توجه در فرمایشات این بزرگواران عبارتند از:
1) در اعصار گذشته، قول به مرگ عمر بن خطاب در نهم ربیع الاوّل میان شیعیان و محدّثین شیعه مشهور بوده است.
• مرحوم علامه مجلسی در زادالمعاد و بحارالانوار مینویسد:
بدانکه میان علمای خاصّه و عامّه در تاریخ قتل عمر بن الخطاب خلاف است و مشهور میان فریقین آن است که قتل وی در روز بیست و ششم ماه ذیالحجّة واقع شد و بعضی بیست و هفتم نیز گفتهاند، و مستند این دو قول، نقل مورّخان است و از کتب معتبره چنان معلوم میشود که چنانچه الحال میان عوام شیعه مشهور آن است که قتل او در نهم ماه ربیعالاول واقع شده است و سابقاً میان جمعی از محدّثین شیعه نیز چنین مشهور بوده است، و سیّد بزرگوار علیّ بن طاووس در کتاب اقبال اشاره نموده است به آنکه ابنبابویه ره روایتی از حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام روایت کرده است که وی در روز نهم ماه ربیعالأول به درک اسفل جحیم متوجه شده است و از نقل او چنان معلوم و مفهوم میشود که شیخ صدوق چنین اعتقاد داشته است.[22]
از بیانات سید بن طاووس مشخص میشود که روایتی از حضرت صادق علیهالسلام نیز در مرگ عمر بن خطاب در روز نهم ربیع الأول روایت شده است و مرحوم صدوق آن روایت را نقل کرده است. همچنین از بیانات فرزند جلیل القدر مرحوم سیّد بن طاووس نیز مشخص میشود که چند روایت دیگر که بر قتل عمر بن خطّاب در روز نهم ربیع دلالت میکنند، وجود دارد.[23]
از نقل این بزرگواران معلوم شد که بر فضیلت این روز و وقوع این قضیه مبارکه در آن، احادیث بسیار وارد شده است و در اعصار سابقه میان شیعه مشهور بوده است و بر خلافش روایتی به نظر این قاصر نرسیده است.[24]
• مرحوم میرزا عبدالله اصفهانی افندی در کتاب تحفه فیروزیه شجاعیه می نویسد:
از تتبع نیز ظاهر میشود که در زمانهای سابق نیز متعارف در میان شیعیان، عید بابا شجاع الدین همین روز بوده است.[25]
2) در طول زمان مورّخین اهل سنّت تاریخ قتل عمر بن خطاب را تحریف کردند.
• مرحوم میرزا عبدالله اصفهانی افندی در کتاب تحفه فیروزیه شجاعیه بیان کرده است که در اعصار اولیه، تردیدی نبوده است که تاریخ قتل خلیفه همان نهم ربیع الاول بوده و بعدها در این تاریخ، تحریف صورت گرفته است؛ پس از عصر اول، مسئله اختلافی شده به طوری که این معنا تا عهد ظهور دولت صفویه نیز چنین مشتبه شده و حتی بعضی شیعیان نیز مانند سنّیان، گمان و یا جزم کرده بودند که روز عید بابا شجاع الدین در اواخر ماه ذی الحجّة بوده است.[26]
• مرحوم علامه مجلسی در بحارالانوار می نویسد:
این احتمال نیز وجود دارد که مخالفین شیعه، تاریخ قتل عمر بن خطاب را تغییر داده باشند تا امر بر شیعه مشتبه شده، و آن روز را روز عید و شادی نگیرند. اگر گفته شود: موضوع به این مهمی در بین شیعه و سنّی، با عنایت به کثرت عوامل ضبط و نقل ماجرا، چگونه اشتباه شده است؟ پاسخ میدهیم: امری عظیمتر از وفات رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله وجود ندارد، با این وجود چگونه در تاریخ وفات حضرتش بین فریقین اختلاف است؟ همچنین در روز قتل خلیفه دوم در بین عامّه اختلاف وجود دارد[27]، هرچند اتفاق دارند که قتل وی در ماه ذی الحجّة اتفاق افتاده است. هرکس به اختلاف شیعه و مخالفینش نظر کند، مشاهده میشود که در اکثر اموری که مردم به آن احتیاج داشتهاند و عوامل نقل آن فراوان بوده است، این اختلافات وجود دارد، نظیر اذان، وضو، نماز، حج. اگر اندکی تأمّل شود، امثال این موارد اختلافی مشاهده میشود.[28]
3) بعضی از علمای شیعه، به دلیل مطالعه کتب اهل سنّت، تاریخ مرگ عمر بن خطاب را از مورّخین اهل سنّت اخذ نموده و در کتب خویش نقل کردند، و به تدریج دیگر دانشمندان شیعه از آن ها تبعیت کردند و تاریخ تحریف یافته در کتب شیعه ثبت گردید. لذا هیچ اجماع واقعی در تاریخ مرگ عمر بن خطاب در ماه ذی الحجّة در کتب شیعه وجود ندارد.
• مرحوم میرزا عبدلله اصفهانی افندی در کتاب تحفه فیروزیه شجاعیه مینویسد:
جمعی از شیعیان نادان اولاً، حتی بعضی از اکابر علما و دانایان شیعیان ثانیاً، که اکتفا به مطالعه همین کتابهای سنیان که متداول و مشهور فیما بین الفریقین بوده مینمودهاند، آنها نیز، مِن حَیثُ لایَشعُر، اذعان به صدق این قول ایشان کرده، بدون آن که مطّلع بر حقیقت حال شده، مراجعت به کتب معتبره خودشان و احادیث جلیله علمای شیعیان نمایند، آن را در کتابهای خود آوردهاند.[29]
مرحوم میرزا عبدلله اصفهانی افندی، قول شیخ مفید را نیز که فرموده زخم خوردن عمر در روز بیست و ششم ذی الحجه بوده است، موافق قول اهل سنت و نادرست دانسته است.[30] افندی نشان میدهد که مرحوم سید بن طاووس و شیخ مفید، همان قول رایج منابع اهل سنت را درباره قتل خلیفه پذیرفتهاند.[31]
• مرحوم علامه مجلسی در بحارالانوار مینویسد:
بیشتر این گونه سخنان نقل شده در تاریخ مرگ عمر بن خطاب، از بعضی از افاضل با دقت عصر ماست که خوب و با دقت نیز بیان داشتهاند. امّا بعضی از مقدّمات سخنان ایشان بر پایه گفتار برخی از دانشمندانی است که این مطالب را به تبعیت از یکدیگر نقل نموده و در اصل از بعضی از مورّخان گرفتهاند و سرانجام آن را اجماعی تلقّی نمودهاند، درحالی که هیچ اجماعی در میان نیست.[32]
4) نقل تاریخ، به ویژه نقل مورّخین اهل سنّت نمیتواند با احادیث معتبره مقابله نماید. لذا نمیتوان نقل تاریخی اهل سنّت در مرگ عمر بن خطاب را با روایات معتبری که مرگ وی را در نهم ربیعالاول گزارش میکنند، معارض دانست.
مرحوم علامه مجلسی در دو کتاب زادالمعاد و بحارالانوار مینویسد:
اتّفاق مورّخان عامّه با احادیث معتبره معارضه نمیکند.[33]
نمی شود توسط این منقولات، اخبار معتبره را قدح نمود.[34]
استبعاد ابن ادریس و دیگران که رحمت خداوند بر ایشان باد، بی مورد است. زیرا نمی توان اعتبار آن روایات که در زمان قدیم و جدید بین اکثر شیعیان شهرت داشته است، به خاطر نقل مورّخین مخالف شیعه زیر سؤال برد.[35]
استبعاد مرحوم ابن ادریس و غیر او، جایگاهی ندارد، زیرا اعتبار این روایات در کنار شهرتی که تاریخ قتل عمر بین اکثر شیعه در روزگار قدیم و جدید دارد، سبب میشود که تاریخ کشته شدن وی در نهم ربیعالأول به خاطر نقل مورّخین مخالف شیعه کنار گذاشته نشود.[36]
و از آنجا که یکی از اصول فقاهتی شیعه، مخالفت با قول اهل سنت است، همانطور که امام صادق علیه السلام فرمودند هر گاه امری بر شما مشتبه شد، قول مخالف عامه (اهل سنت) را انتخاب کنید؛ و مشهور اهل سنت بر روزهایی غیر از 9 ربیع اجماع کرده اند، پس با این قاعده می توان یقیین پیدا کرد که روز نه ربیع، روز از بین رفتن و مرگ عمر بن خطاب می باشد...
شرافت روز نهم ربیع الاوّل
الف- روز عید اهل البیت علیهمالسّلام
همانطور که بیان شد روایت بسیار مهمّی در شرافت روز نهم ربیع الاول از ناحیه معصومین علیهمالسلام نقل شده است که بخش هایی از آن قبلا ذکر شد، و بخش هایی از آن که به فضیلت این روز اشاره می کند، در ذیل آورده شده است.
• • عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ الْقُمِّیَّ عَن أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَسْکَرِیِّ علیهالسلام قال: إنَّ هَذَا الْیَوْمَ یَوْمُ عِیدٍ وَ هُوَ أَفْضَلُ الْأَعْیَادِ عِنْدَ أَهْلِ الْبَیْتِ علیهمالسلام وَ عِنْدَ مَوَالِیهِمْ ... وَ أَیُّ یَوْمٍ أَعْظَمُ حُرْمَةً عِنْدَ أَهْلِ الْبَیْتِ مِنْ هَذَا الْیَوْمِ التَّاسِعِ مِنْ شَهْرِ رَبِیعٍ الْأَوَّلِ؟! وَ لَقَدْ حَدَّثَنِی أَبِی علیهالسلام: أَنَّ حُذَیْفَةَ بْنَ الْیَمَانِ دَخَلَ فِی مِثْلِ هَذَا الْیَوْمِ عَلَى جَدِّی رَسُولِ اللهِ صلّیاللهعلیهوآله. قَالَ حُذَیْفَةُ: رَأَیْتُ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام وَ وَلَدَیْهِ علیهماالسلام یَأْکُلُونَ مَعَ رَسُولِ اللهِ صلّیاللهعلیهوآله وَ هُوَ یَتَبَسَّمُ فِی وُجُوهِهِمْ وَ یَقُولُ لِوَلَدَیْهِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام: کُلَا، هَنِیئاً لَکُمَا بَرَکَةُ هَذَا الْیَوْمِ وَ سَعَادَتُهُ، فَإِنَّهُ الْیَوْمُ الَّذِی یُهْلِکُ اللهُ فِیهِ عَدُوَّهُ وَ عَدُوَّ جَدِّکُمَا[37] وَ إِنَّهُ الْیَوْمُ الَّذِی یَقْبَلُ اللهُ أَعْمَالَ شِیعَتِکُمَا وَ مُحِبِّیکُمَا ... فَأَوْحَى اللهُ إِلَیَّ جَلَّ مِنْ قَائِلٍ: یَا مُحَمَّدُ، ... إنِّی قَدْ أَمَرْتُ مَلَائِکَتِی فِی سَبْعِ سَمَاوَاتِی وَ شِیعَتَکَ وَ مُحِبِّیکَ أَنْ یُعَیِّدُوا فِی الْیَوْمِ الَّذِی أَهْلَکْتُهُ فِیهِ وَ أَمَرْتُهُمْ أَنْ یَنْصِبُوا کُرْسِیَّ کَرَامَتِی بِإِزَاءِ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ وَ یُثْنُوا عَلَیَّ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِشِیعَتِکَ وَ لِمُحِبِّیکَ مِنْ وُلْدِ آدَمَ ... یَا مُحَمَّدُ إِنِّی قَدْ جَعَلْتُ ذَلِکَ الْیَوْمَ یَوْمَ عِیدٍ لَکَ وَ لِأَهْلِ بَیْتِکَ وَ لِمَنْ یَتْبَعُهُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ شِیعَتِهِمْ، وَ آلَیْتُ عَلَى نَفْسِی بِعِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ عُلُوِّی فِی مَکَانِی لَأَحْبُوَنَّ مَنْ یُعَیِّدُ فِی ذَلِکَ الْیَومِ مُحْتَسِباً فِی ثَوَابِ الْحَافِّینَ، وَ لَأُشَفِّعَنَّهُ فِی ذَوِی رَحِمِهِ وَ لَأَزِیدَنَّ فِی مَالِهِ إِنْ وَسَّعَ عَلَى نَفْسِهِ وَ عِیَالِهِ، وَ لَأُعْتِقَنَّ مِنَ النَّارِ فِی کُلِّ حَوْلٍ فِی مِثْلِ ذَلِکَ الْیَوْمِ آلَافاً مِنْ شِیعَتِکُمْ وَ مُحِبِّیکُمْ وَ مَوَالِیکُمْ، وَ لَأَجْعَلَنَّ سَعْیَهُمْ مَشْکُوراً وَ ذَنْبَهُمْ مَغْفُوراً وَ عَمَلَهُمْ مَقْبُولًا ... قَالَ حُذَیْفَةُ: فَدَخَلْتُ عَلَى أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام: فَقَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام: یَا حُذَیْفَةُ، تَذْکُرُ الْیَوْمَ الَّذِی دَخَلْتَ فِیهِ عَلَى رَسُولِ اللهِ صلّیاللهعلیهوآله وَ أَنَا وَ سِبْطَاهُ نَأْکُلُ مَعَهُ فَدَلَّکَ عَلَى فَضْلِ هَذَا الْیَوْمِ دَخَلْتَ فِیهِ عَلَیْهِ؟، فَقُلْتُ: نَعَمْ یَا أَخَا رَسُولِ اللهِ، فَقَالَ علیهالسلام: هُوَ وَ اللهِ هَذَا الْیَوْمُ الَّذِی أَقَرَّ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فِیهِ عُیُونَ أَوْلَادِ رَسُولِ اللهِ صلّیاللهعلیهوآله، وَ إِنِّی لَأَعْرِفُ لِهَذَا الْیَوْمِ اثْنَیْنِ وَ سَبْعِینَ اسْماً. قَالَ حُذَیْفَةُ: فَقُلْتُ: یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ، إِنِّی أُحِبُّ أَنْ تُسْمِعَنِی أَسْمَاءَ هَذَا الْیَوْمِ التَّاسِعِ مِنْ شَهْرِ رَبِیعٍ الْأَوَّلِ. فَقَالَ علیهالسلام: یَا حُذَیْفَةُ، هَذَا یَوْمُ الِاسْتِرَاحَةِ، وَ یَوْمُ تَنْفِیسِ الْهَمِّ وَ الْکَرْبِ، وَ (یَوْمُ) الْغَدِیرِ الثَّانِی، وَ یَوْمُ تَحْطِیطِ الْأَوْزَارِ، ...، وَ یَوْمُ الْبَرَکَةِ، وَ یَوْمُ الثَّارَاتِ، وَ (یَوْمُ) عِیدِ اللهِ الْأَکْبَرُ، وَ یَوْمٌ یُسْتَجَابُ فِیهِ الدَّعَوَاتُ، ...، وَ یَوْمُ نَدَامَةِ الظَّالِمِینَ، ...، وَ یَوْمُ نَفْیِ الْهُمُومِ، ...، وَ یَوْمُ فَرَحِ الشِّیعَةِ، ...، وَ یَوْمُ الْإِنَابَةِ، وَ یَوْمُ الزَّکَاةِ الْعُظْمَى، وَ یَوْمُ الْفِطْرِ الثَّانِی، وَ یَوْمُ سَبِیلِ اللهِ تَعَالَى، ...، وَ (یَوْمُ) عِیدِ أَهْلِ الْبَیْتِ علیهمالسلام، وَ یَوْمٌ قَبِلَ اللهُ أَعْمَالَ الشِّیعَةِ، وَ یَوْمُ تَقْدِیمِ الصَّدَقَةِ، ...، وَ یَوْمُ قَتْلِ الْمُنَافِقِ، ...، وَ یَوْمُ سُرُورِ أَهْلِ الْبَیْتِ علیهمالسلام، ...، وَ یَوْمُ هَدْمِ الضَّلَالَةِ، ...، وَ یَوْمٌ یَسْتَرِیحُ فِیهِ الْمُؤْمِنُونَ؛ ...؛ وَ یَوْمُ کَشْفِ الْبِدَعِ، وَ یَوْمُ الزُّهْدِ فِی الْکَبَائِرِ ...؛ قَالَ حُذَیْفَةُ: فَقُمْتُ مِنْ عِنْدِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام وَ قُلْتُ فِی نَفْسِی: لَوْ لَمْ أُدْرِکْ مِنْ أَفْعَالِ الْخَیْرِ مَا أَرْجُو بِهِ الثَّوَابَ إِلَّا حُبَّ (فَضْلِ) هَذَا الْیَوْمِ لَکَانَ مُنَایَ.[38] [39]
احمد بن اسحاق قمّی از حضرت هادی علیهالسلام نقل میکند که فرمود: این روز یعنی روز نهم ربیعالاول، روز عید است و این روز برترین اعیاد نزد اهل البیت علیهمالسلام و دوستداران ایشان میباشد ... و کدامین روز حرمتش از این روز نزد اهل بیت عظیمتر است؟! پدرم برای من نقل فرمود:
در چنین روزی حذیفة بن یمان بر جدّ من، رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله وارد شد. حذیفة گفت: امیرالمؤمنین و دو فرزندش علیهمالسلام را دیدم که همراه با رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله میخورند و آن حضرت بر چهره ایشان تبسّم مینماید و به حسنین علیهماالسلام میفرماید: بخورید، برکت و سعادت این روز گوارایتان باد. همانا این روز، روزی است که خداوند دشمنش و دشمن جدّ شما را هلاک میسازد. این روز، روزی است که خداوند اعمال شیعیان و محبّین شما را قبول میکند ... خداوند به من وحی کرد: «ای محمّد، ... همانا من به ملائکه خود در هفت آسمان، و به شیعیان و محبّین تو امر کردم که در روزی که من آن دشمن را هلاک میکنم عید بگیرند، و به این ملائکه امر کردم که کرسیّ کرامت من را در برابر بیت المعمور نصب نموده، مرا ثنا نموده و برای شیعیان و محبّین شما از فرزندان آدم طلب آمرزش نمایند ... ای محمد، من این روز را برای تو و اهل بیت تو، و برای مؤمنینی که تابع ایشان میباشند و برای شیعیان ایشان عید قرار دادم. به عزّت و جلال خود، و به بلندی مکان خود سوگند میخورم که هرکس این روز را خالصانه عید بگیرد، ثواب آنها که دور عرش را احاطه کردهاند به ایشان اعطا میکنم، و شفاعت او را در حقّ خویشان او میپذیرم، و اگر بر خود و عیالش وسعت دهد مالش را زیاد میگردانم، و هر سال در این روز هزاران نفر از شیعیان و محبّین شما را از آتش جهنّم آزاد میسازم، و از تلاش ایشان قدردانی کرده، گناهشان را آمرزیده و اعمالشان را قبول مینمایم.» حذیفة گفت: به خدمت امیرالمؤمنین علیهالسلام رفتم. حضرت فرمود: ای حذیفة، آیا به یاد میآوری آن روزی که نزد رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله آمدی و من و دو فرزندم نزد او نشسته بودیم و با او طعام میخوردیم، و رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله برای تو فضیلت این روز را بیان نمود؟ عرض کردم: آری ای برادر رسول خدا. پس امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: به خدا قسم، این روز، روزی است که خداوند در آن روز چشمان فرزندان رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله را آرامش بخشید. من برای این روز هفتاد و دو نام، میدانم. حذیفة گفت: به حضرتش عرض کردم: ای امیرالمؤمنین، دوست دارم که اسامی روز نهم ربیع را از شما بشنوم. پس حضرت فرمود: ای حذیفة، این روز، روز استراحت است؛ روز زایل شدن اندوه و غم است؛ روز غدیر دوم است، روز تخفیف گناهان است؛ روز برکت است؛ روز طلب خون های مؤمنان است؛ روز عید بزرگ خداست؛ روز مستجاب شدن دعاهاست؛ روز پشیمانی ظالمین است؛ روز نفی غمهاست؛ روز شادمانی شیعه است؛ روز برگشت به سوی خداست؛ روز زکات بزرگ است؛ روز فطر دوم است؛ روز راه الهی است؛ روز عید اهل بیت است؛ روزی است که خداوند اعمال شیعه را قبول میکند؛ روز پیش فرستادن صدقه است؛ روز قتل منافق است؛ روز سرور اهل البیت علیهمالسلام است؛ روز نابودی گمراهی است؛ روز آسایش مؤمنین است؛ روز کشف بدعتهاست؛ روز پرهیز از گناهان کبیره است. حذیفه گفت: از نزد امیرالمؤمنین علیهالسلام خارج شدم در حالی که در درون خود چنین میگفتم: اگر در بین افعال خیری که امید ثواب برای آنها میرود، چیزی جز دوست داشتن (فضلِ) این روز را نمییافتم، در رسیدن به آرزوی خود کافی بود.
مرحوم علامه مجلسی در بحارالانوار مینویسد:
قَالَ إبراهِیمُ بنُ عَلِیٍّ الکَفعَمِی رَحِمَهُ اللهُ فِی الجَنَّةِ الواقِیَةِ فِی سِیاقِ أعمالِ شَهرِ رَبیعِ الأوَّلِ أنّه رَوَى صَاحِبُ مَسَارِّ الشِّیعَةِ أَنَّهُ مَنْ أَنْفَقَ فِی الْیَوْمِ التَّاسِعِ مِنْهُ شَیْئاً غُفِرَ لَهُ، وَ یُسْتَحَبُّ فِیهِ إِطْعَامُ الْإِخْوَانِ وَ تَطْیِیبُهُمْ وَ التَّوْسِعَةُ فِی النَّفَقَةِ، وَ لُبْسُ الْجَدِیدِ، وَ الشُّکْرُ وَ الْعِبَادَةُ، وَ هُوَ یَوْمُ نَفْیِ الْهُمُومِ، وَ رُوِیَ أَنَّهُ لَیْسَ فِیهِ صَوْم.[40]
شیخ ابراهیم بن علیّ کفعمی در کتاب مصباح گفته است: صاحب کتاب مسارالشیعة یعنی شیخ مفید روایت کرده است که هر که در روز نهم ماه ربیع الاول چیزی انفاق کند حق تعالی گناهان او را بیامرزد، و در این روز اطعام برادران مؤمن، و خوشبو گردانیدن ایشان، و توسعه دادن بر عیال خود و دیگران، و پوشیدن جامههای نو، و شکر و عبادت حق تعالی مستحبّ است. این روز، روز برطرف شدن غمهاست، و روزِ روزه داشتن نیست.[41]
مرحوم محدّث نوری در مستدرک الوسائل مینویسد:
قَالَ الشَّیْخُ الْمُفِیدُ فِی کِتَابِ مَسَارِّ الشِّیعَةِ: وَ فِی الْیَوْمِ التَّاسِعِ مِنْهُ یَعْنِی الرَّبِیعَ الْأَوَّلَ یَوْمَ الْعِیدِ الْکَبِیرِ وَ لَهُ شَرْحٌ کَبِیرٌ فِی غَیْرِ هَذَا الْمَوْضِعِ وَ عَیَّدَ فِیهِ النَّبِیُّ صلّی الله علیه وآله، وَ أَمَرَ النَّاسَ أَنْ یُعَیِّدُوا فِیهِ، وَ یُتَّخَذَ فِیهِ الْمَرِیسُ انْتَهَى.[42]
شیخ مفید در کتاب مسارالشیعة میگوید: روز نهم ماه ربیع الاول، روز عید بزرگی است و برای این موضوع در جای دیگری توضیح داده شده است، روزی است که پیامبر خدا صلّی الله علیه وآله در آن روز عید گرفتند، و امر کردند که مردم در این روز عید بگیرند، و در این روز طعامِ ترید درست کنند.
محدّث نوری بعد از عبارت فوق چنین می نویسد:
وَ فِیهِ إِشَارَةٌ إِلَى اعْتِبَارِ الْخَبَرِ الْمَذْکُورِ.[43]
بیان شیخ مفید به اعتبار روایت احمد بن اسحاق قمّی اشاره میکند.
مرحوم محدّث قمّی در وقایع الایام مینویسد:
روز نهم ربیع الاول، روزی عظیم الشأن و روز سرور شیعه و عید بزرگ آنها است. در کتاب مسارالشیعة نقل شده که فرموده: «این روز، عید بزرگ و روز عید بقر یعنی شکافتن است، و از برای آن شرح بزرگی است که در غیر این موضع ذکر شده، و حضرت رسول صلّیاللهعلیهوآله این روز را عید فرموده و امر کرده که مردم نیز این روز را عید قرار دهند و ترید درست کنند.» شیخ کفعمی از صاحب کتاب مسارالشیعة روایت کرده که: «هرکه در این روز، چیزی را انفاق کند گناهانش آمرزیده شود و گفته که مستحب است در این روز، اطعام دادن برادران مؤمن و خوشنود گردانیدن ایشان و توسعه دادن در نفقه و پوشیدن جامههای نو و شکر و عبادت حق تعالی کردن، و این روز، روز برطرف شدن غم ها است و روز روزه داشتن نیست.» و بالجمله، روز بسیار شریفی است ... امروز، روز اول امامت حضرت صاحب الزمان علیهالسلام است و این جهت نیز باعث تعظیم و شرافت این روز شده است.[44]
ب- آغاز امامت حضرت بقیة الله الأعظم علیهالسلام
• مرحوم سید بن طاووس در اقبالالاعمال مینویسد:
حسبِ نقل مرحوم طبری در دلائل الامامة، مرحوم کلینی در کافی، مرحوم مفید در ارشاد، مرحوم طوسی در تهذیب و غیره، روز هشتم ربیع الاوّل، روز وفات مولای ما حضرت عسکری علیهالسلام است و لذا روز نهم ربیعالاول، روز آغاز ولایت حضرت مهدی علیهالسلام بر این امّت است. از این رو شاید بزرگداشت این روز، به همین دلیل باشد.[45]
• مرحوم محدّث قمّی در وقایع الایام مینویسد:
روز نهم ربیع الاول، روز اول امامت حضرت صاحبالزمان علیهالسلام است و این جهت نیز باعث تعظیم و شرافت این روز شده است.[46]
ج- روز کشته شدن عمر بن سعد
• مرحوم علامه مجلسی در زادالمعاد مینویسد:
بعضی میگویند که عمر سعد علیهاللعنة در این روز به جهنّم واصل شده است.[47]
اعمال روز نهم ربیع الاوّل
الف- روز نهم ربیع الاول، روز شادی و روز سرور
عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ الْقُمِّیَّ عَن أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَسْکَرِیِّ علیهالسلام قال: ... فَقَالَ امیرالمؤمنین علیهالسلام: هَذَا یَوْمُ فَرَحِ الشِّیعَةِ ...، وَ یَوْمُ سُرُورِ أَهْلِ الْبَیْتِ علیهالسلام.[48]
حضرت هادی علیهالسلام از حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل میکنند که روز نهم ربیع، روز شادی شیعه و روز سرور اهل البیت علیهمالسلام است.
• مرحوم سید بن طاووس در اقبال الاعمال مینویسد:
شایسته است روز نهم ربیع الاول بزرگ شمرده شود و در این روز اظهار شادی و سرور شود.[49]
ب- اطعام برادران ایمانی
• مرحوم شیخ مفید در مسارّالشیعة مینویسد:
یُسْتَحَبُّ فِیهِ إِطْعَامُ الْإِخْوَانِ.[50]
در روز نهم ربیع الاول، طعام دادن به برادران ایمانی مستحبّ است.
ج- پوشیدن لباسهای نو و استعمال بوی خوش
عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ الْقُمِّیَّ قال: قَدْ أَوْعَزَ (أَبُو الْحَسَنِ الْعَسْکَرِیِّ) إِلَى کُلِّ وَاحِدٍ مِنْ خَدَمِهِ أَنْ یَلْبَسَ مَا یُمْکِنُهُمْ مِنَ الثِّیَابِ الْجُدُدِ.[51]
احمد بن اسحاق قمّی نقل میکند که حضرت هادی علیهالسلام به هر یک از خدمتکارانش سفارش فرموده بود که در حدّ وسع خود لباسهای نو بپوشند.
مرحوم شیخ مفید در مسارّالشیعة مینویسد:
یُسْتَحَبُّ فِیهِ تَطْیِیبُهُمْ وَ لُبْسُ الْجَدِیدِ.[52]
در روز نهم ربیع الاول، خوشبو کردن برادران ایمانی و پوشیدن لباس جدید مستحبّ است.
د- انفاق کردن
• مرحوم شیخ مفید در مسارالشیعة مینویسد:
مَنْ أَنْفَقَ فِی الْیَوْمِ التَّاسِعِ مِنْهُ شَیْئاً غُفِرَ لَهُ.[53]
هر کس در روز نهم ربیع الاول چیزی را انفاق کند، آمرزیده میشود.
هـ- گشایش و توسعه مالی برای خانواده
عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ الْقُمِّیَّ عَن أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَسْکَرِیِّ علیهالسلام قال: لَقَدْ حَدَّثَنِی أَبِی علیهالسلام: قالَ رَسُولُ اللهِ صلّیاللهعلیهوآله لِوَلَدَیْهِ علیهماالسلام: فَأَوْحَى اللهُ إِلَیَّ جَلَّ مِنْ قَائِلٍ: یَا مُحَمَّدُ، ... لَأَزِیدَنَّ فِی مَالِهِ إِنْ وَسَّعَ عَلَى نَفْسِهِ وَ عِیَالِهِ.[54]
احمد بن اسحاق قمّی از حضرت هادی علیهالسلام از حضرت جواد علیهالسلام نقل میکند که فرمود: رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله به دو فرزندش حسنین علیهماالسلام فرمود: از سوی خداوند به من وحی آمده است که اگر کسی در روز نهم ربیع الاول بر خود و عیالش وسعت دهد مالش را زیاد میگردانم.
• مرحوم شیخ مفید در مسارالشیعة مینویسد:
یُسْتَحَبُّ فِیهِ التَّوْسِعَةُ فِی النَّفَقَةِ.[55]
در روز نهم ربیع وسعت دادن نفقه بر عیال خود مستحب است.
و- به جا آوردن شکر الهی و عبادت خداوند
• مرحوم شیخ مفید در مسارالشیعة مینویسد:
یُسْتَحَبُّ فِیهِ الشُّکْرُ وَ الْعِبَادَةُ.[56]
در روز نهم ربیع الاول، شکر الهی و عبادت خداوند مستحبّ است .
مرحوم مجلسی در ج 31 صفحه 127 ( به کتاب بنده 38) حدیثی از حذیفه نقل می کند که از امیرالمومنین در مورد اسماء روز نهم ربیع سوال کرد، متن حدیث به شرح زیر است:
قَالَ حُذَیْفَةُ فَقُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع إِنِّی أُحِبُّ أَنْ تُسْمِعَنِی أَسْمَاءَ هَذَا الْیَوْمِ التَّاسِعِ مِنْ شَهْرِ رَبِیعٍ الْأَوَّلِ .فَقَالَ ع یَا حُذَیْفَةُ
هَذَا یَوْمُ الِاسْتِرَاحَةِ
روز آسایش
وَ یَوْمُ تَنْفِیسِ الْهَمِّ
و روز بیرون شدن پریشانی
وَ الْکَرْبِ
و روز بیرون شدن سختی
وَ الْغَدِیرُ الثَّانِی
و روز عید غدیر دوم
وَ یَوْمُ تَحْطِیطِ الْأَوْزَارِ
و روز فرو افتادن وزر و سنگینی
وَ یَوْمُ الْحَبْوَةِ
و روز حمایت شدن
وَ یَوْمُ رَفْعِ الْقَلَمِ
و روز برچیدن دستورات
وَ یَوْمُ الْهَدْی
و روز هدایت
وَ یَوْمُ الْعَقِیقَةِ
و روز قربانی
وَ یَوْمُ الْبَرَکَةِ
و روز برکت
وَ یَوْمُ الثَّارَاتِ
و روز خونخواهی ها
وَ عِیدُ اللَّهِ الْأَکْبَرُ
و روز عید بزرگ خدا
وَ یَوْمٌ یُسْتَجَابُ فِیهِ الدَّعَوَاتُ
و روز قبولی دعاها
وَ یَوْمُ الْمَوْقِفِ الْأَعْظَمِ
و روز ایستادن بزرگ
وَ یَوْمُ التَّوْلِیَةِ
و روز سرپرستی
وَ یَوْمُ الشَّرْطِ
و روز کار حتمی
وَ یَوْمُ نَزْعِ الْأَسْوَارِ
و روز بازگشت پیشتازان
وَ یَوْمُ نَدَامَةِ الظَّالِمِینَ
و روز پشیمانی ظالمان
وَ یَوْمُ انْکِسَارِ الشیعة [الشَّوْکَةِ]
و روز شکستن شوکت فرقه ها
وَ یَوْمُ نَفْیِ الْهُمُومِ
و روز زدودن پریشانی ها
وَ یَوْمُ الْفَتْحِ
و روز پیروزی
وَ یَوْمُ الْعَرْضِ
و روز دِین
وَ یَوْمُ الْقُدْرَةِ
و روز قدرت
وَ یَوْمُ التَّصْفِیحِ
و روز پناهندگی گسترده
وَ یَوْمُ فَرَحِ الشِّیعَةِ
و روز شادی شیعیان
وَ یَوْمُ التَّرْوِیَةِ
و روز توشه برداشتن
وَ یَوْمُ الْإِنَابَةِ
و روز بازگشت به خدا
وَ یَوْمُ الزَّکَاةِ الْعُظْمَى
و روز زکات بسیار عظیم
وَ یَوْمُ الْفِطْرِ الثَّانِی
و روز عید فطر دوم
وَ یَوْمُ سَبِیلِ اللَّهِ تَعَالَى
و روز آشکار شدن راه خدای متعال
وَ یَوْمُ التَّجَرُّعِ بِالرِّیقِ
و روز جرعه نوشی از بهترین ها
وَ یَوْمُ الرِّضَا
و روز رضایت
وَ عِیدُ أَهْلِ الْبَیْتِ ع
و روز عید اهل بیت ع
وَ یَوْمٌ ظَفِرَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِیلَ
و روزی که به خاطر آن بنی اسرائیل پیروز شدند
وَ یَوْمٌ قَبِلَ اللَّهُ أَعْمَالَ الشِّیعَةِ
و روز پذیرفتن اعمال شیعیان از جانب خداوند
وَ یَوْمُ تَقْدِیمِ الصَّدَقَةِ
و روز پیشی گرفتن صدقات و راستی ها
وَ یَوْمُ طَلَبِ الزِّیَادَةِ
و روز زیاد خواستن از خدا
وَ یَوْمُ قَتْلِ الْمُنَافِقِ
و روز کشته شدن منافق
وَ یَوْمُ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ
و روز وقت معلوم
وَ یَوْمُ سُرُورِ أَهْلِ الْبَیْتِ ع
و روز شادی اهل بیت ع
وَ یَوْمُ الْمَشْهُودِ
و روز آشکار شدن
وَ یَوْمٌ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى یَدَیْهِ
و روز دست به دندان گزیدن (پشیمانی) ظالم
وَ یَوْمُ هَدْمِ الضَّلَالَةِ
و روز از بین رفتن گمراهی
وَ یَوْمُ النَّیْلَةِ
و روز رسیدن به سرمایه هستی
وَ یَوْمُ الشَّهَادَةِ
و روز شهادت دادن
وَ یَوْمُ التَّجَاوُزِ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ
و روز گذشت از مؤمنین
وَ یَوْمُ الْمُسْتَطَابِ
و روز پاکی های بهشتی
وَ یَوْمُ ذَهَابِ سُلْطَانِ الْمُنَافِقِ
و روز از بین رفتن سلطه ی منافق
وَ یَوْمُ التَّسْدِیدِ
و روز توفیق الهی
وَ یَوْمٌ یَسْتَرِیحُ فِیهِ الْمُؤْمِنُونَ
و روز آسایش مومنان
وَ یَوْمُ الْمُبَاهَلَةِ
و روز لعن گفتن بر دشمنان
وَ یَوْمُ الْمُفَاخَرَةِ
و روز فخر و عظمت
وَ یَوْمُ قَبُولِ الْأَعْمَالِ
و روز قبولی اعمال
وَ یَوْمُ النَّحِیلِ
و روز گروه مردان
وَ یَوْمُ النَّحِیلَةِ
و روز گروه زنان
وَ یَوْمُ الشُّکْرِ
و روز سپاس
وَ یَوْمُ نُصْرَةِ الْمَظْلُومِ
و روز یاری مظلوم
وَ یَوْمُ الزِّیَارَةِ
و روز زیارت
وَ یَوْمُ التَّوَدُّدِ
و روز دوستی
وَ یَوْمُ النَّحِیبِ
و روز گریه طولانی
وَ یَوْمُ الْوُصُولِ
و روز رسیدن
وَ یَوْمُ الْبَرَکَةِ
و روز برکت
وَ یَوْمُ کَشْفِ الْبِدَعِ
و روز آشکار شدن بدعت ها
وَ یَوْمُ الزُّهْدِ فِی الْکَبَائِرِ
و روز روی گردانی از گناهان کبیره
وَ یَوْمُ الْمُنَادِی
و روز صدا کردن
وَ یَوْمُ الْمَوْعِظَةِ
و روز پند و اندرز
وَ یَوْمُ الْعِبَادَةِ
و روز عبادت
وَ یَوْمُ الْإِسْلَامِ
و روز اسلام
در این میان ذکر این نام برای روز نهم ربیع به چشم می خورد :" وَ یَوْمُ ذَهَابِ سُلْطَانِ الْمُنَافِق" می شود سوال کرد که سطان منافقین چه کسی است؟ و همچنین عبارت :" وَ یَوْمُ قَتْلِ الْمُنَافِق" نیر بیانگر همین موضوع است، ال حصر در این عبارات بیانگر شخص خاصی است... با حال و فضای دوران خفقان امیرالمومنین و وجوب تقیه حتی بر امام، اینگونه عبارات دو پهلو یقینا بیانگر مساله قتل عمر بن خطاب است...
استنادی دیگر در تاریخ قتل عمر در نهم ربیع الاول:
سیوطی در " تاریخ الخلفاء " ص 131 ( مطبعة السعادة - مصر ) چنین می گوید " ولی الخلافة بعهد من أبی بکر فی جمادى الآخرة سنة ثلاث عشرة قال الزهری: استخلف عمر یوم توفی أبو بکر وهو یوم الثلاثاء لثمان بقین من جمادى الآخرة أخرجه الحاکم " ( عمر بن خطاب خلافت را از ابی بکر در جمادی الاخر سال 13 هجری گرفت . زهری می گوید : عمر بن خلافت انتخاب شد وقتی ابوبکر از دنیا رفت و آن روز ، 3 شنبه ، 8 روز مانده است جمادی الاخر بود . این حدیث را حاکم نیشابوری بیان کرده است )
از طرف دیگر ، یعقوبی در " تاریخ یعقوبی " ج 2 ص 159 ( دار صادر - بیروت ) در مورد مدت زمان خلافت عمر بن خطاب چنین می گوید :" وکانت ولایته عشر سنین وثمانیة أشهر " ( مدت زمان خلافت وی 10 سال و 8 ماه بود )
پس از طرفی مدعی شدند که عمر بن خطاب در 8 روز مانده به آخر جمادی الثانی ، به خلافت رسید و مدت خلافت او نیز 10 سال و 8 ماه بوده است و لذا با یک حساب ریاضی آسان می توان فهمید که زمان انتهای خلافت عمر بن خطاب ( یعنی زمان قتل وی ) از ماه ذی الحجه حداقل تا 2 ماه تفاوت پیدا می کند یعنی تقریبا روز قتل وی می شود در حدود اواخر ماه صفر و قطعا در ذی الحجه نبوده است .
(( البته یعقوبی در همان موضع کتابش بیان کرده است که روز به قتل رسیدن عمر در ذی الحجه بوده است – یعنی سخن وی با ادعای 10 سال و 8 ماه خلافت عمر در تعارض است – و دلیل این امر نیز بخاطر پیروی وی از سخنان مورخین و محدثین است که اصرار بر قتل عمر در ذی الحجه دارند می باشد ))
نکته دیگری که ما را در قبول کردن ماه به قتل رسیدن عمر در ذی الحجه ، مردد و مشکوک می سازد این است که دو تن از علمای اهل تسنن در مورد مدت خلافت عمر بن خطاب ، این چنین بیان می کنند که :
ابن عماد در " شذرات الذهب " ج 1 ص 33 چنین می گوید : " ومدة خلافته عشر سنین وسبعة أشهر وخمس لیال وقیل غیر ذلک "
یافعی در " مرآة الجنان " ج 1 ص 80 چنین می گوید :" وخلافته عشر سنین وسبعة اشهر وخمس لیال وقیل غیر ذلک "
این 2 عالم اهل تسنن بیان می کنند که مدت خلافت عمر بن خطاب همانا 10 سال و 7 ماه و 5 شب بوده است .با این وجود باز هم زمان قتل عمر بن خطاب در ماه ذی الحجه نخواهد بود .از طرفی در منابع روایی اهل تسنن چنین آمده است که ابی بکر بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ، تقریبا 2 سال و نیم بعد از دنیا رفت .طبرانی در " معجم الکبیر " ج 1 ص 58 ح 28 چنین می گوید :
" وتوفی أبو بکر رضی الله عنه وهو ابن ثلاث وستین لسنتین ونصف التی عاش بعد رسول الله صلى الله علیه و سلم"( ابی بکر از دنیا رفت در حالی که 63 سال داشت و دو سال و نیم بعد از پیامبر زندگی کرد ) هیثمی در " مجمع الزوائد " ج 9 ص 60 در مورد سند این روایت می گوید : رواه الطبرانی و اسناده حسن .
طبرانی در " معجم الکبیر " ج 1 ص 61 ح 41 از قول هیثم بن عمران می گوید :" توفی أبو بکر رضی الله عنه وبه طرف من السل وولی سنتین ونصفا "( ابوبکر از دنیا رفت و در حالی که سرما خورده بود و 2 سال و نیم خلافت کرد ) هیثمی در " مجمع الزوائد " ج 9 ص 60 در مورد سند این روایت چنین می گوید : رواه الطبرانی و رجاله ثقات .
حال با دانستن این مطلب به این نتیجه می رسیم که :
وقتی پیامبر در اواخر ماه صفر از دنیا رفته اند و و خلافت ابی بکر از همان زمان آغاز شده باشد و بنابر سخنان علمای مذکور ، مدت خلافت وی 2 سال و نیم طول کشیده باشد پس باید ابی بکر در اواخر ماه شعبان از دنیا رفته باشد.و اگر خلافت عمر نیز از همان زمان آغاز شده باشد و به مدت 10 سال و 6 ماه و چند روز طول کشیده باشد ( " الاستیعاب " ج 3 ص 1152 ؛ " البدء و التاریخ " ج 5 ص 167 ) پس باید زمان قتل عمر در اواخر ماه صفر و اوایل ماه ربیع الاول باشد .با در نظر گرفتن مطالب بالا ، اگر مدت خلافت ابی بکر را ( 2 سال و 6 ماه ) میزان خلافت عمر ( 10 سال و 6 ماه یا 7 ماه و 6 روز یا 7 روز یا 8 روز !!! ) اضافه کنیم ، می شود 13 سال و چند روز .حال اگر آن 13 سال و چند روز را نیز به زمان رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله یعنی روز 28 صفر اضافه کنیم ، نتیجه آن می شود که روز قتل عمر بن خطاب باید در اوایل ماه ربیع الاول باشد .
پی نوشت:
[1]- مروجالذهب، ج 2، ص 304
[2]- الاستیعاب، ج 3، ص 1152
[3]- ابن عبدالبرّ در الاستیعاب به نقل از زهری نقل می کند که صهیب کسی بود که بر عمر بن خطاب نماز خواند. (الاستیعاب، ج 3، ص 1157)
مرحوم محدّث قمی نیز در وقایع الایّام مینویسد:در روز بیست و نهم ماه ذی الحجۀ، سنه23، عمر بن خطاب وفات کرد، و صهیب رومی بر وی نماز گذاشت. (وقایع الایّام، ص 133)صهیب، غلام عمر بن خطاب، همان کسی است که حضرت صادق علیهالسلام، وی را در مقایسه با جناب بلال این گونه توصیف مینماید:قَالَ أَبُو عَبْدِاللهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ علیهالسلام: رَحِمَ اللَّهُ بِلَالًا، فَإِنَّهُ کَانَ یُحِبُّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ؛ وَ لَعَنَ اللَّهُ صُهَیْباً، فَإِنَّهُ کَانَ یُعَادِینَا وَ فِی خَبَرٍ آخَرَ: کَانَ یَبْکِی عَلَى عُمَرَ. (بحارالأنوار، ج 22، ص 141-142 به نقل از اختصاص)حضرت صادق علیهالسلام فرمود: خداوند بلال را رحمت کند، او ما اهل بیت را دوست داشت، و خداوند صُهَیب را لعنت کند، زیرا او با ما دشمنی میورزید، و در نقل دیگر: زیرا او بر عمر میگریست.عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیهالسلام قَالَ: کَانَ بِلَالٌ عَبْداً صَالِحاً، وَ کَانَ صُهَیْبٌ عَبْدَ سَوْءٍ، وَ کَانَ یَبْکِی عَلَى عُمَرَ. (بحارالأنوار، ج 22، ص 142 به نقل از رجال کشی)حضرت صادق علیهالسلام فرمود: بلال بنده صالحی بود، اما صُهَیب بنده بدی بود، وی بر عمر میگریست.
[4]- مسارالشیعة، ص 42
[5]- اقبال الاعمال، ص 861
[6]- مصباح کفعمی، ص 515
[7]- بحارالأنوار، ج 31، ص 119 به نقل از مصباح کفعمی/ مصباح کفعمی، ص 510-511
[8]- توضیح المقاصد، ص 545
[9]- بحارالأنوار، ج 31، ص 131-132به نقل از اقبال الاعمال
[10]- بحارالأنوار، ج 98، ص351 به نقل از زوائدالفوائد
[11]- مستدرکالوسائل، ج 2، ص 522
[12]- بحارالانوار، ج 31، ص 120-129 به نقل از المحتضر
[13]- الانوارالنعمانیۀ، ج 1، ص 108-111
[14]- بحارالأنوار، ج 98، ص 355-356 به نقل از اقبال الاعمال / اقبال الاعمال، ص 76
[15]- زادالمعاد، ص 410 / بحارالأنوار، ج 98، ص 355 به نقل از زوائد الفوائد
[16]- مقالات تاریخی، دفتر هفتم، ص 79-80 به نقل از کتاب تحفه فیروزیه شجاعیه، ص 151
[17]- مقالات تاریخی، دفتر هفتم، گزارش کتاب تحفه فیروزیه شجاعیه، ص 80
[18]- بحارالأنوار، ج 98، ص 351 به نقل از زوائدالفوائد/ حدیث مشابه با کمی تفاوت: بحارالانوار، ج 31، ص 120-129 به نقل از المحتضر
[19]- بحارالأنوار، ج 31، ص 118 و120
[20]- جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج 5، ص 43-44
[21]- المراقبات، ص 23
[22]- زادالمعاد، ص 404
[23]- بحارالأنوار، ج 31، ص 132
[24]- زادالمعاد، ص 411
[25]- مقالات تاریخی، دفتر هفتم، گزارش کتاب تحفه فیروزیه شجاعیه، ص 80-81
[26]- مقالات تاریخی، دفتر هفتم، گزارش کتاب تحفه فیروزیه شجاعیه، ص 33
[27]- به نقل ابن جوزی، مسعودی، و طبری، دوره خلافت عمر بن خطاب بعد از مرگ ابوبکر، 10 سال و 6 ماه و 4 روز بوده است. (مناقب عمر بن الخطاب، ص 227 / مروجالذهب، ج 2، ص 304 / تاریخالطبری، ج 4، ص 194) و به نقل واقدی، مدت خلافت عمر بن خطاب، 10 سال، و 5 ماه و 21 شب بوده است. (انسابالأشراف، ج 10، ص 439) و به نقل یعقوبی، مدت خلافت عمر بن خطاب، 10 سال و 8 ماه بوده است. (تاریخ الیعقوبى، ج 2، ص 159)
[28] - بحارالأنوار، ج 31، ص 132
[29]- مقالات تاریخی، دفتر هفتم، گزارش کتاب تحفه فیروزیه شجاعیه، ص 32-33
[30]- مقالات تاریخی، دفتر هفتم، گزارش کتاب تحفه فیروزیه شجاعیه، ص73
[31]- مقالات تاریخی، دفتر هفتم، گزارش کتاب تحفه فیروزیه شجاعیه، ص 82
[32]- بحارالأنوار، ج 58، ص 372
[33]- زادالمعاد، ص 411
[34]- بحارالأنوار، ج 58، ص 372
[35]- بحارالأنوار، ج 31، ص 132
[36]- بحارالأنوار، ج 31، ص 132
[37]- در نقل المحتضر این عبارت نیز آمده است: وَ یَسْتَجِیبُ فِیهِ دُعَاءَ أُمِّکُمَا، و دعای مادر شما را در مورد آن دشمن مستجاب میکند. (بحارالانوار، ج 31، ص 122)
[38]- بحارالأنوار، ج 98، ص 351 به نقل از زوائدالفوائد / مشابه با کمی تفاوت: بحارالانوار، ج 31، ص 120-129 به نقل از المحتضر
[39]- مواردی که در داخل پرانتز آورده شده است، نقل المحتضر میباشد.
[40]- بحارالأنوار، ج 31، ص 119
[41]- زادالمعاد، ص 411
[42]- مستدرکالوسائل، ج 2، ص 522
[43]- مستدرکالوسائل، ج 2، ص 522
[44]- وقایع الایام، ص 210-211
[45]- بحارالأنوار، ج 98، ص 355-356 به نقل از اقبال الاعمال / اقبال الاعمال، ص 76
[46]- وقایع الایام، ص 211
[47]- زادالمعاد، ص 412
[48]- بحارالأنوار، ج 98، ص 351 به نقل از زوائدالفوائد / مشابه با کمی تفاوت: بحارالانوار، ج 31، ص 120-129 به نقل از المحتضر
[49]- بحارالأنوار، ج 31، ص 129 به نقل از اقبال الاعمال
[50]- بحارالأنوار، ج 31، ص 119
[51]- بحارالأنوار، ج 98، ص 351-355 به نقل از زوائدالفوائد
[52]- بحارالأنوار، ج 31، ص 119
[53]- بحارالأنوار، ج 31، ص 119
[54]- بحارالانوار، ج 98، ص 353
[55]- بحارالأنوار، ج 31، ص 119
[56]- بحارالأنوار، ج 31، ص 119
+برگرفته از سایت www.sedghi.ir با کمی تغییر...
+و استفاده از منابع و ماخذ www.belagh1.blogfa.com