یا امیرالمؤمنین! یکی از پرهیجان ترین خاطرات خود را بیان بفرماید؟!

 

یا امیرالمؤمنین! یکی از پرهیجان ترین خاطرات خود را بیان بفرماید؟!

 فما راعنى‏ الا و الناس کاالْعرْف الضبع الى ینْثالون على منْ کل جانب حتى‏ لقدْ وطی الْحسنان و شق عطْفاى مجْتمعین حوْلى‏ کربیضه الْغنم

براى من روزى بس هیجان‏انگیز بود که مردم با ازدحامى سخت به رسم قحط زدگانى که به غذا برسند، براى سپردن خلافت به دست من از هر طرف هجوم آوردند. اشتیاق و شور مردم چنان از حد گذشت که دو فرزندم حسن‏علیه السلام و حسین‏علیه السلام کوبیده شدند و لباس دو پهلویم از هم شکافت. تسلیم عموم مردم در آن روز، اجتماع انبوه گله‏هاى گوسفند را به یاد مى‏آورد که یک‏دل و یک آهنگ پیرامونم را گرفته بودند.