آیت الله العظمی میلانی و درس اسفار شیخ مجتبی قزوینی
آیهالله العظمی میلانی و درس اسفار شیخ مجتبی قزوینی
علامه حکیمی نقل کرده است:
«مرحوم شیخ استاد – رضوانُ الله تعالی علیه – در 15-10سال آخر عمر، درسها را در منزل میگفتند. در یکی از روزهای درس اسفار، مرحوم آیة اللهالعظمی حاج سیّد محمّد هادی میلانی (م: 1395ق) تنها و سرزده وارد شدند. ایشان در اوایل اقامت در مشهد، در کارهاشان، با مرحوم شیخ استاد مشورت و از ایشان نظرخواهی میکردند (چون بهطبع، شیخ به اوضاع مشهد واردتر بودند). آنروز نیز برای همین منظور آمده بودند. درس تازه شروع شده بود و چند سطری خوانده بودند. صفحات 90 تا 95 بود، از اسفار چاپ سنگی قدیم. هر روز حدود یک صفحه – چند سطر کم – از آن چاپ میخواندند. آن روز درسی بهکمال گفتند. رسم شیخ استاد بر این بود که چون به هنگام درس مهمانی میرسید، از طلاب عذرخواهی کرده درس را تعطیل میکردند. آنروز به عکس عمل کردند: از آقای میلانی عذر خواستند و سخنانی به این مضمون گفتند: «رفقای درس از راههای دور میآیند، اگر اجازه بدهید درس را ادامه بدهیم ...». مرحوم میلانی مبادی آداب بود، استقبال کرد و تأکید بر اینکه درس را بفرمایید. بدینگونه درس ادامه یافت، حتی از یک صفحه چند سطر افزون، درس تمام شد. و ما فوری برخاستیم و درآمدیم تا وقت آقای میلانی بیشتر گرفته نشود. شیخ استاد به رسم خود تا دم در به بدرقه طلاب و دوستان آمدند. دم در به بنده فرمودند، چون آقای میلانی تنها آمدهاند، شما باشید تا در برگشتن ایشان را همراهی کنید (و من به خدمت کردن به عالمان و استادان علاقه داشتم، و شیخ استاد این را میدانستند).
حدود نیمساعت در کوچه قدم زدم، که آقای میلانی بیرون آمدند، و با حاج شیخ خداحافظی کردیم و من فوری درشکهای پیدا کردم و با آقا سوار شدیم. آقای میلانی فرمودند، کروک را بکشید و من با کمک درشکهچی کروک را کشیدیم. همین که درشکه به راه افتاد، بیدرنگ، گفتند عجب درس پاکیزهای عجب پاکیزه! (تعبیر پاکیزه که چند بار تکرار کردند از خود ایشان است). عرض کردم، بله آقا، ملاحظه فرمودید ... اگر چیزی خدمتتان عرض شده است خلاف واقع است. فرمودند، نه، پاکیزه، پاکیزه – بعد اضافه کردند: - پس چطور رد هم نکردند، میگویند ایشان فلسفه را رد میکند. عرض کردم، این را هم ظاهراً خلاف خدمتتان عرض کردهاند، اگر گفتهاند که ایشان مطالب را ناقص و دست و پا شکسته میگوید، تا قابل رد باشد، و سپس فیالمجلس هر طور شده آنها را رد میکند، هرگز اینطور نیست. ایشان درس فلسفه را – تمام و کمال – میگوید و ادامه میدهد، و هر 15 تا 20 روز یکبار، هنگامی که فصول و مطالبی تمام میشود، و حق مطلب از نظر تدریس علمی ادا میگردد، و میخواهند وارد مطلب دیگر و فصل دیگری بشوند، هر جا مطلب اشکالی داشته باشد، یادآوری میکنند، که این مبانی و مطالب و دلایل – طبق بحثهایی مستند که عرضه کردهایم – ناتمام است. چون ایشان بحثهایی عمیق دارند که اصحاب درس ایشان با آنها آشنایند و آن مبانی را میدانند و از نقدها و نقضها آگاهند، با ارجاع به آنها نظرهای انتقادی را گوشزد میکنند، و سپس وارد بحث بعدی میشوند، و بهکمال مطالب را شرح میدهند و گاه مدتی درنگ میکنند تا ابعاد گوناگون بحث، و وجوه یا دلایل فلسفی و عرفانی، روشن شود و حق مطلب ادا گردد. و حتی گاه دیگر کتب و مدارک را میآورند، و همه جوانب مطلب را میسنجند و تکمیل میکنند. مجدّد آقای میلانی تعریف و تأیید کردند.
سپس گفتم: درس معارف قرآنی هم دارند که جداست، و روز پنجشنبه و جمعه گفته میشود. اساس آن درس بیان اصول معارف قرآنی است. نهایت هر جا به بحثی فلسفی و عرفانی مربوط شود، بدان بحث نیز اشاره میکنند، و موارد نقد و اشکال و عدم انطباق و نابجایی تأویل را یادآور میشوند، و ایشان طلاب و فضلا را از «تعبّد در عقلیّات» و «تقلید در معارف» پرهیز میدهند.
میگویند مطالب معارف و اصول چنان نیست که در آنها تعبد و تقلید روا باشد، و بگوییم چون بزرگی گفته است پس باید پذیرفت (نقل مطالب و عبارات بهتقریب).
روشن است که تأیید شخصی چون آقای میلانی حجت بود. ایشان خلافگو نبود و نیازی نیز به خلافگویی نداشت و تأیید وی برای ما دلگرمکننده نیز بود. چون آقای میلانی خود از اساتید مسلّم فلسفه بود و فلسفهدانی ماهر بود، و شاگرد مبرّز و منحصر به فرد صاحب «نهایةُالدّرایة»، و منظومه «تحفةُ الحکیم» (که برخی آن را بر منظومه سبزواری ترجیح دادهاند) بود.»
منبع: وبلاگ مکتب تفکیک