نقل داستانی از امام سجاد علیه السلام
داستانی از امام زین العابدین علی بن حسین علیه السلام
علی بن حسین – علیه السلام- در حدیثی می فرمایند: مردی با خوانواده اش سوار کشتی شدند اما در میان دریا کشتی دچار طوفان شده و از میان آنها همسر وی خود را با کمک تخته چوبی به ساحل جزیره ای رساند . در آن جزیره راهزنی بود که بسیار پست و حریص بود او هنگامی که چشمش به آن زن افتاد قصد نمود تا با او آمیزش نماید اما زن ناگهان بدنش به لرزش افتاد. راهزن از او پرسید چرال بر خود می لرزی، آن زن با دستانش به آسمان اشاره کرد. راهزن از او پرسید: تا به حال به این عمل شنیعی دست زده بودی؟ زن پاسخ داد به عزت پروردگار سوگند خورد که نه. راهزن در ادامه گفت از تو سزاوارتر به ترس و بر کنار بودن از گناه من هستم و از همانجا به سوی خوانواده ی خویش بازگشت و عمر خود را به توبه و جبران گذشته امرش اختصاص داد. می گویند روزی این مرد راهزن در میان راهی با راهبی مواجه گشت. و از آنجا که هوا بسیار گرم بود راهب از او خواست تا دست به دعا بردارد شاید خداوند سایه ای برای آنها بگستراند. آن مرد گفت : من آنقدر در نزد خداوند مرتکب گناه شدم که جرئت ندارم که چنین اقدامی انجام دهم آنگاه راهب شروع کرد به دعا کردن و او آمین می گفت در این لحظه ابری سایه گستر بر بالای سرشان پدیدار گشت و آنها مدتی را باهمدیگر همسفر بودند بعد از مدتی آنها از هم جدا گشتند اما بسیار تعجب انگیز بود زیرا ابر بر سر مرد راهزن حرکت می کرد و از راه او می رفت.
کلمات کلیدی: توبه ، راهب مسیحی ، امام سجاد علیه السلام ، داستان توبه ، انسان نادم ، ابر بر سر توبه کننده