آفت دوستی!
دوستى را در یک مثال محسوس، مىتوان به درختى تشبیه کرد که در زمان نهال بودنش با کمى نسیم و باد به این طرف و آن طرف رفته و نمىتواند ثبات خویش را حفظ نماید؛ و هر چه پیش مىرود و عمرى از او مىگذرد، استحکام درخت در مقابل تند بادها بیش از پیش مىگردد.
منتهى مشکل این جاست که بعضى از درختان در اوج زیبایى و رشد، دچار آفت مىشوند. البته پس از این مرض، تا مدت زمانى کسى متوجه نمىشود، ولى در یک روز طوفانى و نسبتا سخت، کمر درخت شکسته و سرنگون مىگردد. آن روز، روز رسوایى درخت است. همه مىفهمند که درخت شکسته، ظاهرش فریبنده، ولى باطنش پوک و سست و فاسد بوده است.
آدمى نیز مىتواند همچون درختى پر ثمر در جامعه مفید باشد، تا از میوههاى کلامش، از زیبایى اعمالش، و از سایه امنیتش، بر او تکیه اعتماد زنند و همیشه مورد توجه قرار گیرد و مردم و دوستانش در کنار او سفره دل پهن کرده و زیر سایه لطف او، خستگىهاى روزگار را به در کنند.
بنابراین، جوانان عزیز که خواستار زندگى شرافتمندانه هستند، باید با دوستان حقیقى خود بیشتر مرتبط بوده، ریشه درخت دوستى را محکمتر نمایند؛ همچنین از دوستان ظاهرى و افرادى که شایستگى همنشینى را ندارند، دورى گزینند.
خداوند مهربان در آیه 17 سوره نوح مىفرماید:
«والله انْبتکمْ من الْارض نباتا»
خداوند براى شما از زمین، نبات و گیاه مىرویاند.
شاید بتوان این گونه نتیجه گرفت که ما نیز باید کشتزار دل و قلب و وجودمان را به دست خدا بدهیم، تا او با هنر باغبانى، زیباترین و عالىترین محصول از ایمان و اخلاق را به ثمر برساند. اما افسوس و صد افسوس که به تعبیر قرآن کریم، برخى براى خدا و دینشان همچون کویرى خشک و لم یزرع مىمانند:
«ان الْانسان لربه لکنود»
کنود یعنى کویر، خشک، بىحاصل و بىثمر.
آرى؛ بعضى براى شیطان از جنگل گلستان زیباترند، ولى براى خدا و دین خدا چنان خشک و خشن مىباشند که تحمل لحظهاى توقف در نزد آنان را نخواهى داشت.
با توجه به مطالبى که گذشت، مىتوان نتیجه گرفت بسیارى از کسانى که در دره هولناک دوست بد سقوط کردند، چنان دچار فساد اخلاقى شدند که یا جانشان را در این مسیر باخته و از دست دادند و یا در پشت میلههاى زندان، سر ندامت به میلههاى حبس کوبیدند.
آرى؛ بىتوجهى در رفاقت و دوستىها، چنین زمینههایى را براى آدمى فراهم مىآورد.
آنان بدون دقت و با عجله، خود را در کوچه پس کوچههاى خیالات خویش سرگردان نموده و براى به دست آوردن توجه دیگران، بدون در نظر گرفتن عواقب خطرناک همنشینى با افراد پست، خود را به آب و آتش زدند.
روزانه دهها نامه و تماس تلفنى که با خطبا و روان شناسان در میان گذاشته مىشود، آه و درد ناشى از روابط آلوده بین جوانان را گوشزد نموده و مدام خاطر نشان مىسازد که در سخنرانىها، جوانان را از این مساله مهم آگاه نموده و آنان را از عواقب خطرناک سرعت در جادههاى دوستى بر حذر بدارید.
متاسفانه این گروه از جوانان، تنها عامل سقوط خویش را دوست و همنشین خود معرفى مىنمایند! البته روشن است که هر کسى در روابط اجتماعى خود دقت نکند و تن به دوستى هر فردى بدهد، به طور قطع دچار مشکلات روحى و روانى زیادى خواهد شد، که گاه قابل درمان و جبران نخواهد بود.
البته این مطلب را نیز باید در نظر داشت که دوستى با افراد ناباب و متاثر شدن از آنان، تنها عامل سقوط نیست، و نمىتوان همه اشتباهها و مشکلات را چماقى ساخت و بر سر دیگران کوبید، بلکه به تعبیر امام صادقعلیه السلام:
«صدیق کل امْرء عقْله و عدوه جهْله»
بهترین دوست آدمى؛ بصیرت، عقل، شعور، و احتیاط آدمى است و بدترین دشمن براى او؛ نادانى، بىتوجهى، و پاى از گلیم دراز کردن، و دل به دریا زدن و بىاحتیاطى اوست.
آرى؛ مقصر اصلى، شخص آدمى است که در انتخاب همنشین، دقت نکرده و بىتوجه بوده است.
بعضى از جوانان شکست خورده، با خواندن اشعارى مانند:
من از بیگانگان هرگز ننالم
هر آنچه کرد با من آشنا کرد
بىدقتى خویش را توجیه کرده و تمامى تقصیر را به دیگران نسبت مىدهند؛ در حالى که در تبیین معناى واقعى شعر، منظور از آشنا، هواى نفس خویش است، و این شعر را باید با این نکته تفسیر کرد که: خود کرده را تدبیر نیست.
در زندانها و ندامتگاهها هم، اشعارى مىخوانند؛ مانند:
دوستى با هر که کردم خصم مادرزاد شد
آشیان هر جا گزیدم، خانه صیاد شد
آن رفیقى را که با خون جگر پروردمش
وقت مردن بر سر دار آمد و جلاد شد
و این گونه وانمود مىکنند که:
تمام مشکلات و مصایب و بدبختىها را از دوستان خود به ارث بردهاند؛ در حالى که، هر کس هر چه مىکشد، از خویشتن است. تیرى اگر به عقاب مىخورد و او را صید مىکند، به واسطه بال و پر خویش است که چنان تند و تیز، هوا را مىشکافد و به هدف مىرسد و او را سرنگون مىسازد. به قول شاعر: از ماست که بر ماست.