مقتدای مسیح

کشکولی از مطالب دینی

مقتدای مسیح

کشکولی از مطالب دینی

"مقتدای مسیح" صفت حضرت مهدی روحی له الفداه می باشد به معنای کسی که مسیح بر او اقتدا می کند. وبگاه مقتدای مسیح با محور تلنگری به قدر وسع خود راه اندازی شده است. ان شاء الله به امضاء حضرت مزین گردد.

تبلیغات

پیر مرد ها هم اشتباه می کنند!

يكشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۱، ۰۶:۳۲ ب.ظ

بسم الله الرحمان الرحیم

 

مرا از دور دید و دوید به سمتم، گفت: تو می گویی خدا وجود ندارد؟

گفتم : نه، من قائل هستم که خدا وجود دارد!

گفت: حالا من سوال می پرسم آیا تو وجود داری؟

گفتم : بله وجود دارم!

گفت : تو وجود داری و من هم وجود دارم و خدا هم وجود دارد، پس همه ما یکی هستیم، چرا تو با قاعده وحدت وجود مخالفی؟

کمی تامل و گفتم : وجود خدا عین وجود توست؟

گفت : نمی دانم!

گفتم : وجود تو اگر عین وجود خدا باشد این باطل است و تو قائل هستی که خود خدا هستی!

گفت : خدا نیستم ولی جزئی از وجود خدا که هستم!

گفتم : تو برای خدا جز هم قائلی؟ اگر تو معدوم بشوی، تکلیف این خدا چیست؟ آیا در وجود خدا به اندازه وجود تو که بوده ای و الان نیستی (بر فرض آنکه معدوم شده باشی) سوراخی به وجود می آید؟

گفت : نه، ولی ...

درون حرفش آمدم و گفتم : ولی ندارد، وجودی که خدا خود خالق اوست، آیا می شود که خود در آن محصور شود؟ خدا خالق وجود است، شما خدا را داخل در وجودی می دانید که خود خالق اوست؛ همانطور که خدا از اینکه داخل در زمان و مکان باشد که خود خالق اوست، در آن وجود هم که خود او خلق کرده است نمی تواند محصور شود! پس آن وجود خدا که ما می گوییم بر خلاف آن وجودی است که برای ما متصور است؛ خدا وجود دارد یعنی نبودنش بر خلاف عدل و عقل و دین است، ولی ما وجود داریم چون واقعا وجودیت را پذیرفته ایم و در ظرف مکان داخل شده ایم!

گفت : ولی علامه طباطبائی ...

گفتم : همین ها همه را از کتاب توحید آیت الله طباطبائی گفتم!

سکوتی کرد و گفت : ولی بزرگان دین چیز دیگری می گویند!

گفتم : یک مشت پیرمرد که خود انسانی هستند و عقلی را دارند که من و تو داریم، نمی توانند برای من و تو اصول دین مشخص کنند، اصول دین تخقیقی است، برو، برو و تحقیق کن که در اصول دین تقلید جایی ندارد!

داشتم می رفتم که گفت : یعنی صحبت های این همه عالم را تو به عنوان منبع تحقیق نمی پذیری؟

گفتم : نه! من فقط حدیث را منبع و قرآن را ماخذ قرار داده ام! این یعنی تحقیق!

برگشتم و رفتم، گفت : تو می گویی که از این همه عالم بیشتر می فهمی؟

برگشت و مقابلش ایستادم و با عصبانیتی کم و بیش، دستم را روی شانه اش چند با محکم زدم و گفتم: من، در اصول دین تقلیدی نیستم، تحقیق می کنم، یک مشت پیرمرد برای من فقط در فروع با ارزش هستند و آن هم فقط به خاطر حدیث رواة حدیثنا است، من در اصول دین تحقیقی هستم و نه تو و نه عالمان دین و نه هر کسی که بخواهد برداشت خودش را برای من بیان کند بی ارزش است مگر آنکه خودم به آن ارزش ها برسم! من تحقیقی هستم!

بعد دیگر صحبتی نکرد، من هم صحبتی نکردم، از هم جدا شدیم در صورتی که من زیر زبان می گفتم: خب پیر مرد ها هم اشتباه می کنند!


به نقل از عمار

  • عمار سبزواری

فلسفه

وحدت وجود

نظرات (۱)

سقوط دموکراسی
http://www.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?cid=15&lid=7209
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی