مدخل اسلام در منطقۀ ولگا و شمال دریای سیاه در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی
اسلام در منطقۀ ولگا و شمال دریای سیاه
به عنوان مقدمه گفتنی است که از اواخر سدۀ نخست و اوایل سدۀ ۲ ق/ اوایل سدۀ ۸م جهان به صورت دو قطبی درآمد و در میان دو ابرقدرت اسلام و مسیحیت تقسیم شد. امپراتوری خزر در حکم نیروی سومی بود که دوستی و دشمنی آن برای هر کدام از دو طرف به یک اندازه واجد اهمیت مینمود؛ لیکن این نیرو نمیتوانست در صورت قبول اسلام و یا مسیحیت استقلال خود را حفظ کند، زیرا قبول هر یک از این دو دین مستلزم پذیرش سلطۀ خلیفۀ بغداد و یا امپراتور بیزانس میبود. کیش بت پرستی بدوی خزران نیز در مقایسه با ادیان توحیدی، وحشیانه و فرسوده تلقی میشد و خزران را از نفوذ معنوی محروم میساخت. در این اوضاع و احوال منطقی آن بود که دین ثالثی را که در قبال هیچ یک از آن دو نیروی بزرگ تعهدی نداشته باشد، بپذیرند و در عین حال مورد احترام هر دو نیرو باشند. آیین یهود از چنین وضعی برخوردار بود و خزران دین یهود را برگزیدند (آرتامونوف، 264 ؛ کستلر، ۷۰، ۷۱).
البته پذیرش دین یهود امری ناگهانی نبود. خزران دست کم از یک قرن پیش با یهودان و مراسم مذهبی آنان آشنایی داشتند. گروهی از یهودان بر اثر تعقیب و شکنجۀ بیزانس، و شمار اندکی از آنان پس از فتح آسیای صغیر از سوی عربها، به قلمرو خزران روی آورده بودند (همو، ۷۲). در ضمن بازرگانان، پیشهوران و گروه کثیری از خزران، اسلام آورده بودند. بدین روال در سرزمین خزر، به ویژه در شهر اتل مردم بسیاری از مسلمان، مسیحی و یهودی و نیز بت پرست میزیستند. پذیرفته شدن دین یهود از سوی فرمانروای خزران موجب انتشار آن در میان خزران شد (مسعودی، ۱/ ۲۱۲؛ کستلر، همانجا). محققان، زندگی یهودان در قفقاز، به ویژه در سرزمین داغستان را مدتها پیش از فتوحات مسلمین دانستهاند (آرتامونوف، 265 ، حاشیۀ 5). اجداد و اسلاف این گروه که از طبقۀ محروم جامعه بودند، به گناه حمایت از جنبش مزدکیان به همراه گروهی از اینان در نیمۀ نخست سدۀ ۶ م و در دوران پیگرد مزدکیان در عهد ساسانی به داغستان گریختند. از این رهگذر میتوان تا اندازهای به آشنایی و گرایش خزران نسبت به آیین یهود پی برد (همانجا، حاشیۀ 6).
مسعودی گسترش آیین یهود در سرزمین خزر را مربوط به زمان هارون الرشید دانسته است (همانجا)، ولی آرتامونوف بر آن است که رواج دین یهود در این سرزمین دیرتر از ۶۲۱م نبوده است (ص 266). مسعودی مینویسد: در اتل اکثریت با مسلمانان است و سپاه شاه از ایشان است و از شروطی که مسلمانان با شاه خزر دارند، آشکار بودن برگذاری مراسم دینی، وجود مساجد و گفتن اذان است (۱/ ۲۱۳). اصطخری (ص۲۲۰-۲۲۱) و ابن رسته (ص ۱۳۹) هر دو نوشتهاند که شاه خزر، خاصان، امرا و بزرگان آن سرزمین همگی آیین یهود دارند. بنا به نوشتۀ اصطخری بیشترین مسلمانان و بازرگانان در نیمۀ شرقی اتل میزیند و در شهر سمندر نیز گروهی مسلمانند و مسجدها دارند (ص۲۲۲). ابن رسته نیز از وجود دو شهر در منطقۀ خزر یاد کرده است که مسلمانان آن دارای مساجد و ائمۀ جماعت و مؤذنانند (ص ۱۰۴).
ابوعبید بکری نیز به پذیرش آیین یهود از سوی پادشاه خزران در روزگار هارونالرشید اشاره کرده است. وی مینویسد: بیشتر سپاهیان خزر مسلمانند و در آنجا مسجد بزرگی دارند (۱/ ۲۶۳). از ۷ تن قاضی تختگاه خزران دو تن ویژۀ مسلمانان، دو تن برای خزران که به حکم تورات داوری کنند، دو تن برای نصرانیان مقیم آنجا، و سرانجام، یکی برای صقالبه (اسلاوها) و روس و سایر طوایف بت پرست بوده است (مسعودی، ۱/ ۲۱۴). مسعودی پیرامون داوری قاضیان اشارهای دارد که حاکی از اهمیت شریعت اسلام و احترام بدان در میان افراد غیر مسلمان است. وی مینویسد: چون قضایای مهم رخ دهد و قاضیان در آن فرومانند، نزد قاضی مسلمان روند و حکم از وی خواهند و از مقررات شریعت اسلام اطاعت کنند (همانجا). اسلام که از اواسط سدۀ ۷م به قلمرو خزران راه یافته بود، چنان نیرو گرفت که بیشتر اهالی به اسلام روی آوردند، اما این وضع دیری نپایید. در ۳۵۴ق/ ۹۶۵م دولت کیف روس امپراتوری خزر را درهم شکست و در ۴۲۱ق/ ۱۰۳۰م این امپراتوری برای همیشه از میان رفت (بنیگسن، ۱۰۲).
در همسایگی خزر، دولت دیگری به نام بلغار (بلغر) در اوایل سدۀ ۱۰م (به احتمال اواخر سدۀ ۳ و اوایل سدۀ ۴ق) بنیان یافت. قبایل کوچندۀ بلغار پیش از سدۀ ۱۰م به یکجانشینی روی آوردند و تابع خاقانات خزر شدند. خان بلغار در ۳۱۰ق/ ۹۲۲م به اتحاد قبایل قلمرو خود پرداخت (BSE3. III/ 500). وی برای مبارزه با خزران از مقتدر خلیفۀ عباسی یاری طلبید تا به مردم او شرایع اسلامی را بیاموزد و در سرزمین او مسجد بنا کند (ابن فضلان، ۶۷ - ۶۸؛ نیز نک : ه د، ۴/ ۴۰۰- ۴۰۱). مقتدر هیأتی را به سرپرستی ابنفضلان روانۀ سرزمین بلغار کرد.
چنین به نظر میرسد که اتحاد قبایل بلغار پس از پذیرش اسلام صورت گرفته، و چه بسا اسلام عامل اتحاد آنان بوده است، زیرا بلغارها با پذیرش اسلام به حمایت خلافت بغداد مستظهر گردیدند (نک : همان، ۴/ ۳۹۹-۴۰۶). انصاری دمشقی مینویسد: مردم بلغار مسلمانانی هستند که به دست مقتدر اسلام آوردند (ص ۲۶۳-۲۶۴). ابن رسته مینویسد: بلغارها در سرزمینی میان خزر و سرزمین صقالبه (اسلاوها) سکنی دارند و لباس آنان شبیه لباس مسلمانان و گورهایشان همانند گور مسلمانان است (ص ۱۴۱). پس از شکست خزران در ۳۵۴ق/ ۹۶۵م، بلغارها از تابعیت خزران رهایی یافتند. گروهی از بلغارها از ۶۳۸ق/ ۱۲۴۱م به اردوی زرین پیوستند. اینان تا عصر تیمور در منطقۀ خود باقی بودند و به گمان محققان در اواخر سدۀ ۸ ق/ اواسط دهۀ پایانی سدۀ ۱۴م از سوی تیمور درهم شکسته، و منقرض شدند. در دهۀ چهارم سدۀ ۹ق/ ۱۵م روسها اراضی بلغارهای مسلمان را اشغال کردند ( 3 BSE، همانجا).
اسلام در شمال دریای سیاه: اسلام با تأخیر به کرانۀ شمالی دریای سیاه رسید. مردم این نواحی در آغاز با مسلمانان ایرانی و عرب آشنایی نداشتند. آنها از طریق ترکان با اسلام آشنا شدند. در سدۀ ۵ق/ ۱۱م دشتهای شمال دریای سیاه به اختیار کوچندگان ترک به ویژه قپچاقها درآمد، ولی آنها مناطق ساحلی را در دست نداشتند (بارتولد، VI/ 660).
گسترش اسلام در سواحل شمالی دریای سیاه و شبه جزیرۀ کریمه در نیمۀ نخست سدۀ ۷ق/ ۱۳م با هجوم ترکان سلجوقی آغاز شد. علاءالدین کیقباد سلطان سلجوقی (۶۱۶ -۶۳۳ق/ ۱۲۱۹-۱۲۳۶م) ابتدا به شهر سُغداق (صوداق) حمله برد. این شهر در جنوب شبه جزیرۀ کریمه و ساحل دریای سیاه واقع است (BSE3, XXV/ 33). ابوالفدا از قول ابن سعید مینویسد که مردم صوداق از امم وادیان گوناگون، و بیشتر مسیحی هستند (ص۲۱۴- ۲۱۵؛ نیز نک : قلقشندی، ۴/ ۴۶۰).
حسام الدین امیر چوپان پس از فتح صوداق، قرآن کریم را در طبق زرین بر سر نهاد و مؤذن برفراز موضعی بلند برآمد و بانگ نماز آغاز کرد. فاتحان ترک ناقوس مسیحیان را در هم شکستند و ظرف دو هفته جامعی بزرگ بر پا ساختند و قاضی و خطیب بر آن گماردند (ابن بیبی، ۳۳۳). نفوذ اسلام در سواحل شمالی دریای سیاه را میتوان از دو جهت شرق (نواحی ولگا و آسیای مرکزی) و جنوب از راه دریای مدیترانه توسط مصریان و سلجوقیان دانست. رواج قطعی اسلام در سواحل شمالی دریای سیاه از عهد مغولان و با گسترش در میان اردوی زرین تحقق پذیرفت (بارتولد، VI/ 662-663).
طی سدههای ۷ و ۸ق/ ۱۳ و ۱۴م در مناطق شمال دریای سیاه میان مسلمانان و مسیحیان رقابت شدیدی حکمفرما شد. امپراتوری اردوی زرین (نک : ه د، آلتین اردو) از همان آغاز تحت تأثیر فرهنگ اسلامی قرار داشت. در سدۀ ۸ق/ ۱۴م اسلام به عنوان دین رسمی از سوی سلطان محمد، مشهور به ازبک خان پذیرفته، و اعلام شد (بارتولد، همانجا؛ «فرهنگ[۱]...»، 1379). از ۶۸۶ق/ ۱۲۸۷م فرهنگ اسلامی از طریق مصر نیز به سواحل شمالی دریای سیاه راه یافت. گمان میرود که مسلمانان مصری از راه دریا با کریمه و سواحل شمالی دریای سیاه مرتبط شده باشند.
مصریان در ۶۸۶ق/ ۱۲۸۷م معماری را با دو هزار دینار سکۀ طلا برای احداث مسجدی به شهر قرم (صلغات) فرستادند که یکی از شهرهای شبه جزیرۀ قرم (کریمه) بود (بارتولد، VI/ 663، III/ 468). بقایای مسجدی که مصریان ساخته بودند، هنوز در آنجا موجود است و سبک معماری آن از شیوۀ معماری مسجدی که ازبکها ساخته بودند، متمایز است (همانجا). در ۷۱۳ق/ ۱۳۱۳م ازبک خان، از خانهای اردوی زرین، مسجد دیگری در آن شهر بنا کرد. در دوران حاکمیت منگلیگرای، خانِ کریمه (سدۀ ۹ق/ ۱۵م) که از اعقاب جوجی بود، شهر ویران گردید. با آغاز حاکمیت ترکان عثمانی در ۸۸۰ق/ ۱۴۷۵م نام شهر قدیمی قرم بر سراسر شبهجزیره نهاده شد. از این تاریخ کریمه به تقریب رنگ اسلامی به خود گرفت (همو، III/ 468).
در ۱۱۹۷ق/ ۱۷۸۳م در عهد سلطنت کاترین بزرگ، سپاهیان روسیه کریمه را تسخیر و ضمیمۀ خاک روسیه کردند (بازورث، ۲۴۰). پس از الحاق کریمه به روسیه، به مسلمانان کریمه آزادی انجام دادن فرایض مذهبی داده شد. کریمه دارای مفتی مستقل خاص خود شد. مفتی کریمه وابسته به مفتی تاتارهای اطراف ولگا بود. از ۱۱۹۸ تا ۱۲۰۶ق/ ۱۷۸۴ تا ۱۷۹۲م استان کریمه، استان تاوری نام گرفت و مرکز آن در ۱۲۱۷ق/ ۱۸۰۲م شهر آق مسجد شد. این شهر که پیش از آن در ۱۱۴۹ق/ ۱۷۳۶م از سوی روسها دستخوش حریق گردیده بود، همان است که بعدها سیمفروپل نام گرفت (بارتولد، همانجا). رهبری مسلمانان منطقۀ کریمه و شمال دریای سیاه حتی پس از الحاق به روسیه اقتدار خود را از دست نداد. شیخ الاسلام عثمانی همچنان در رأس سلسله مراتب دینی این منطقه قرار داشت، به گونهای که تا مدتی دراز به نام سلاطین عثمانی در مساجد خطبه میخواندند.
با این وصف، از نخستین سالهای حاکمیت روسها، بهترین اراضی این نواحی به سود اشراف روس مصادره شد و بجز زمینهای خشک و بیبار جای دیگری برای بومیان مسلمان (تاتارها) نماند. از این رو دوران هجرت آغاز گردید و در فاصلۀ سالهای ۱۱۹۷ تا ۱۳۳۱ق/ ۱۷۸۳ تا ۱۹۱۳م بیش از یک میلیون مسلمان دیار خود را ترک گفتند و به آسیای صغیر رفتند (بنیگسن، ۴۱). ۱۰۰ سال پس از سلطۀ روسها جمعیت تاتارهای کریمه به میزان قابل ملاحظهای کاستی پذیرفت و به ۲۰۰ هزار تن رسید (آکینر، 88). در ۱۹۴۴م در پی خروج ارتش آلمان از اتحاد شوروی، ۱۱۱ ،۱۹۴تن از تاتارها از جمله زنان، کودکان و سالمندان به اتهام واهی خیانت و همکاری با آلمانها نفی بلد شدند. ۴۶% از این عده در جریان تبعید به سیبری، اورال، قزاقستان و آسیای مرکزی جان خود را از دست دادند (همو، 89). در ۱۹۶۷م رسماً از آنان اعادۀ حیثیت شد، ولی بسیاری از کسانی که به سرزمین خود بازگشته بودند، جایی برای سکنی نداشتند. از ۱۹۴۶م مهاجران روسی و اوکرائینی جای تاتارهای مسلمان را گرفتند. مساجد تخریب شد و نام اماکن تغییر یافت. شمار کنونی تاتارهای کریمه را ۵۰۰ هزار نفر برآورد کردهاند که بیشتر در تاشکند و سمرقند زندگی میکنند (همانجا). تاتارهای کریمه مسلمان و پیرو مذهب حنفی هستند. آنان که به سرزمین خود بازگشتهاند، پیرو مرکز روحانی اوفا، و دیگران تابع مرکز روحانی آسیای مرکزی و قزاقستان در تاشکند هستند (همو، 93).
اسلام در شمال دریای آزف و منطقۀ وسطای ولگا
این منطقه بخشی از سرزمین وسیع و متصرفات اردوی زرین بود که اکنون شامل اراضی قزاقهای حوالی رود دن، تاتارها، باشقیرها، چوواشها، اودمورتها و دیگر اقوام است. مردم برخی از نواحی این منطقه چون بلغارها از سدۀ ۴ق/ ۱۰م مسلمان بودند (نک : ه د، ابن فضلان) و برخی دیگر بعدها مسلمان شدند. کوچ اقوام و جنگهای پی در پی سبب شد که گاه قومی جانشین قومی دیگر گردد. این وضع تحولاتی نیز در معتقدات دینی و ویژگیهای قومی ساکنان منطقه پدید آورد. به عنوان نمونه از بندر ازاق در کنار مصب رود دن که در زبان روسی آزف نامیده شده است، میتوان یاد کرد. شهر ازاق در سدۀ ۸ق/ ۱۴م نخست مرکز فعالیت جنواییها و سپس ونیزیان بود (بارتولد، III/ 313). سپس در عهد ترکان منطقۀ مسلمان نشین شد (ابن بطوطه، ۲/ ۳۶۸-۳۷۱). در ۷۹۷ق/ ۱۳۹۵م تیمور شهر را ویران کرد. از ۸۸۰ق/ ۱۴۷۵م دولت عثمانی بر ازاق مسلط شد. در ۱۰۴۷ق/ ۱۶۳۷م همۀ مردم شهر مسلمان بودند. پس از آن نیز شهر چند بار دست به دست گشت و سرانجام روسها آن را تصرف کردند. با شکوفایی شهر رُستف، ازاق اهمیت خود را به عنوان شهری اسلامی از دست داد (بارتولد، همانجا).
سرزمینی که امروز تاتارستان نامیده میشود، تا سدۀ ۳ق/ ۹م مسکن اقوام مجار بود. بعدها بلغارهای منطقۀ وسطای ولگا، مجارها را به سوی رود دانوب راندند. در سدههای ۴- ۸ق/ ۱۰-۱۴م این سرزمین در تصرف بلغارها بود. دژ قازان (غازان) پایتخت جمهوری خودمختار تاتارستان در ۵۷۳ق/ ۱۱۷۷م توسط بلغارها ساخته شد (BSE3, XXV/ 288, 289). با حملۀ مغول گروه کثیری از اقوام ترکی زبان که به آنان نام تاتار داده بودند، به این سرزمین کوچ کردند (همان، XXV/ 289؛ بارتولد، V/ 560). جمهوری تاتارستان از شمال با جمهوریهای خودمختار ماری و اودمورت، از شرق با باشقیرستان و از غرب با جمهوری خودمختار چوواش هم مرز است. همۀ این جمهوریها جزو جمهوری فدراتیو روسیه هستند (آکینر، 60).
گرایش نهایی تاتارها به اسلام در زمان سلطان محمد ازبک، خان اردوی زرین صورت گرفت (همو، 57). ابن بطوطه منطقۀ زیر فرمان ازبک خان را اسلامی دانسته، و نوشته است که این پادشاه کشوری بزرگ و نیروی بسیار دارد و با دشمنان خدا همواره در حال جهاد است (۲/ ۳۸۱-۳۸۲). روسها سالیان دراز با مسلمانان این منطقه پیکار کردند و سرانجام در ۹۵۹ق/ ۱۵۵۲م قازان را به تصرف خود درآوردند و مردان را از دم تیغ گذراندند (بارتولد، III/ 441). با سقوط آستاراخان (حاجی طرخان) و قازان، تاتارها که حدود ۳۰۰ سال سلطهجو بودند، ناگهان تحت سلطۀ روسها درآمدند (آکینر، همانجا).
روسها برای جلب مردم تاتار به تغییر کیش و پذیرفتن آیین مسیح تلاش بسیار کردند. مساجد را ویران، و اموال مردم را ضبط نمودند. گروه کثیری را نفی بلد کردند. با این وصف، توفیقی به دست نیاوردند (همانجا). تاتارها به خلاف انتظار روسها، اسلام را برای باشقیرهای اورال و طوایف جنگل نشین غرب سیبری به ارمغان بردند (بنیگسن، ۱۰۰).
مسلمانان برای حفاظت از دارالاسلام دست به جهاد زدند. نخستین شورش تاتارها یک سال پس از سقوط قازان در ۹۶۰ق/ ۱۵۵۳م به رهبری شخصی به نام سید حسین صورت گرفت که تا ۴ سال دوام داشت و سرانجام به دستگیری و اعدام وی منجر شد. از ۹۷۹ تا ۱۰۱۹ق/ ۱۵۷۱ تا ۱۶۱۰م چندین بار تاتارهای مسلمان به شورشهایی دست زدند که با بیرحمی سرکوب شد (بنیگسن، ۱۱۱). در بخش سفلای ولگا نیز شورشهایی روی داد که از آن جمله است در ۱۰۸۹ق/ ۱۶۷۸م و در۱۱۱۷-۱۱۳۴ق/ ۱۷۰۵-۱۷۲۲م به رهبری کوچوک سلطان و نهضت ۱۱۴۸ق/ ۱۷۳۵م بهرهبری کیلمِت اَبیز و سلطانآقای. در ۱۱۵۰ق/ ۱۷۳۷م طوایف باشقیر و قزاق نیز شورشهایی را آغاز کردند. شورش دیگری به رهبری سلطان بای بولات پس از دو سال جنگ در ۱۱۵۵ق/ ۱۷۴۲م سرکوب شد. چندی بعد باشقیرها به رهبری ملاباتیر پاشا در ۱۱۶۸ق/ ۱۷۵۵م سر به شورش برداشتند که با توفیق همراه نشد (همو، ۱۱۱، ۱۱۲).
تاتارهای ولگا به همراه باشقیرها و چوواشها اولین گروه مسلمانانی بودند که به انقیاد حکومت روسیه درآمدند. با این وصف، در حفظ معتقدات اسلامی خود پا بر جا ماندند. اکثریت قریب به اتفاق تاتارها پیرو مذهب حنفی هستند. از سدۀ ۱۰ تا ۱۲ق/ ۱۶ تا ۱۸م شمار اندکی از آنان به مسیحیت تغییر آیین دادند، ولی در اواخر سدۀ ۱۹ و اوایل سدۀ ۲۰م بسیاری از ایشان بار دیگر به دین اسلام بازگشتند (آکینر، 67).
قوم چوواش در اوایل سدۀ ۴ق/ ۱۰م شناخته بود. ابن فضلان در منطقۀ ولگا ظاهراً با چوواشها برخورد کرده، و آنان را سواس (سواز) نامیده است (ص ۱۴۰). با در نظر گرفتن وضع منطقه، محتمل است که سوازها همان چوواشها باشند. سرزمینی که اکنون چوواشها در آن سکنی دارند، همانند اراضی همجوار تحت سلطۀ بلغارهای منطقۀ ولگا و کاما بود (BSE3, XXIX/ 240). گمان میرود چوواشها به تبعیت از بلغارها به اسلام روی آورده باشند (ابن فضلان، ۱۴۰-۱۴۱). در سدۀ ۷ق/ ۱۳م اراضی مزبور به تصرف مغولان درآمد. بلغارها و ساکنان منطقه، پس از تأسیس اردوی زرین به تبعیت آن درآمدند. در سدۀ ۹ق/ ۱۵م با انشعاب در اردوی زرین، چوواشها تابع خان نشین قازان شدند ( 3 BSE، همانجا). در ۹۵۸ق/ ۱۵۵۱م چوواشها تابعیت روسیه را پذیرفتند و در ۹۵۹ق در جریان حملۀ سپاهیان ایوان مخوف برای تصرف قازان، وی را یاری کردند (همانجا).
در سدههای ۱۲ و ۱۳ق/ ۱۸و ۱۹م گروهی از چوواشها به تبعیت از روسها آیین مسیح را پذیرفتند و به تابعیت کلیسای ارتدکس درآمدند، ولی گروهی دیگر از آنان همچنان مسلمان باقی ماندند. پس از بیانیۀ ۱۷ آوریل ۱۹۰۵ که آزادی مذهب در روسیه اعلام شد، بار دیگر گروهی از مسیحیان چوواش به اسلام بازگشتند. مسلمانان چوواش اهل سنت هستند و از مرکز روحانی بخش اروپایی روسیه و سیبری که مقرّ آن در شهر اوفاست، پیروی میکنند (آکینر، 77).
اهالی جمهوری خودمختار باشقیرستان از اختلاط قبایل فنلاندی - اویغوری و قبایل قپچاق، قزاق، بلغارهای منطقۀ ولگا، قراختاییان و دیگران پدید آمدهاند (BSE3, III/ 67؛ آکینر، همانجا). در رسالۀ ابن فضلان از باشقیرها با نام باشغرد یاد شده است که خدایان بسیاری را پرستش میکردند (ص۱۰۷- ۱۰۹). اصطخری آنان را بسجرت نامیده است (ص ۲۲۵). گمان میرود که باشقیرها مدتها پیش از تأسیس اردوی زرین به اسلام روی آورده باشند (آکینر، 78 ). در اوایل سدۀ ۷ق/ ۱۳م باشقیرها به اردوی زرین پیوستند، ولی پس از سقوط اردوی زرین مدتی تابعیت خانات قازان، نوغای و سیبری را گردن نهادند ( 3 BSE، همانجا).
در اواسط سدۀ۱۰ق/ ۱۶م باشقیرهامقهور روسها شدند.در ۹۸۲ق/ ۱۵۷۴م در اوفا پایتخت کنونی باشقیرستان پادگان نظامی روس مستقر شد و پس از چندی اوفا به صورت شهر و مرکز اداری درآمد (آکینر، 77-78). باشقیرها در ۱۱۸۸ق/ ۱۷۷۴م به رهبری صلوات یولایف بر ضد روسها شورش کردند که بیرحمانه سرکوب شدند (همانجا). بیشتر مردم باشقیر مسلمان و پیرو مذهب حنفی هستند. عدهای از آنان در سدههای ۱۶- ۱۸م به مسیحیت گرویدند، ولی در سدۀ ۱۹م گروه کثیری از باشقیرها به اسلام بازگشتند. اکنون مرکز روحانی بخش اروپایی روسیه و سیبری در شهر اوفا قرار دارد (همو، 84-85).
مآخذ
ابن بطوطه، محمد، رحلات، به کوشش شارل دفرمری و ب. ر. سانگینتی، فرانکفورت، ۱۴۱۴ق/ ۱۹۹۴م؛ ابن بیبی، حسین، الاوامر العلائیۀ فی الامور العلائیۀ، به کوشش عدنان صادق ارزی، لیدن، ۱۹۵۶م؛ ابن رسته، احمد، الاعلاق النفیسۀ، لیدن، ۱۸۹۱م؛ ابن فضلان، احمد، رسالۀ، به کوشش سامی دهان، دمشق، ۱۳۷۹ق؛ ابوعبید بکری، عبدالله، المسالک و الممالک، به کوشش وان لون و فره، تونس، ۱۹۹۲م؛ ابوالفدا، تقویم البلدان، به کوشش دوسلان، پاریس، ۱۸۴۰م؛ اصطخری، ابراهیم، المسالک و الممالک، لیدن، ۱۹۲۷م؛ انصاری دمشقی، محمد، نخبۀ الدهر، به کوشش آ. ف. مرن، لایپزیگ، ۱۹۲۳م؛ بازورث، کلیفورد ادموند، سلسلههای اسلامی، ترجمۀ فریدون بدرهای، تهران، ۱۳۷۱ش؛ بنیگسن، الکساندر و مری براکس آپ، مسلمانان شوروی، گذشته حال و آینده، ترجمۀ کاوه بیات، تهران، ۱۳۷۰ش؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، قاهره، ۱۳۸۳ق؛ کستلر، آرتور، خزران، ترجمۀ محمد علی موحد، تهران، ۱۳۶۱ش؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش شارل پلا، بیروت، ۱۹۶۵م؛ نیز:
Akiner, Sh., Islamic Peoples of the Soviet Union, London/ New York, 1986; Artamonov, M.I., Istoriya Khazar, Leningrad, 1962; Bartold, V.V., Sochineniya, Moscow, vol. III, 1965, vol. V, 1968, vol. VI, 1966; BSE 3 ; Sovetskiĭ entsiklopedicheskii slovar, ed. A.M. Prokhorov, Moscow, 1987.
عنایت الله رضا
- ۰۱/۰۵/۰۴