مقتدای مسیح

کشکولی از مطالب دینی

مقتدای مسیح

کشکولی از مطالب دینی

"مقتدای مسیح" صفت حضرت مهدی روحی له الفداه می باشد به معنای کسی که مسیح بر او اقتدا می کند. وبگاه مقتدای مسیح با محور تلنگری به قدر وسع خود راه اندازی شده است. ان شاء الله به امضاء حضرت مزین گردد.

تبلیغات

اسلام‌ در منطقۀ قفقاز


نفوذ اسلام‌ در قفقاز با فتوح‌ مسلمانان‌ آغاز شد. در ۲۲ق‌/ ۶۴۳م‌ عبدالرحمان‌ بن‌ ربیعه‌ به دربند (دیار باب‌) رسید. شهربراز فرمانروای‌ ایرانی‌ آن‌ ناحیه‌ امان‌ خواست‌. سراقۀ بن‌ عمر ماجرا را طی‌ نامه‌ای‌ به‌ خلیفۀ دوم‌ نوشت‌ و عمر بن‌ خطاب‌ او را امان‌ داد(طبری‌، ۴/ ۱۵۶-۱۵۷). چون‌ عثمان‌ بن‌ عفان‌ به‌ خلافت‌ رسید (۲۳- ۳۵ق‌/ ۶۴۴-۶۵۶م‌)، از معاویه‌ که‌ عامل‌ وی‌ در شام‌ و جزیره‌ بود، خواست‌ تا حبیب‌ بن‌ مسلمۀ فهری‌ را به‌ ارمنستان‌ گسیل‌ دارد. وی‌ با لشکریان‌ خویش‌ عزم‌ آن‌ دیار کرد تا به‌ قالیقلا رسید. اهل‌ شهر نخست‌ پیکار کردند، ولی‌ سرانجام‌ به‌ پرداخت‌ جزیه‌ تن‌ در دادند. پس‌ از این‌ ماجرا بسیاری‌ از اهالی‌ ترک‌ دیار کردند و به‌ بلاد روم‌ (بیزانس‌) رفتند (بلاذری‌، ۲۷۷- ۲۷۸).
در این‌ زمان‌ به‌ حبیب‌ خبر رسید که‌ ارمنیاقُس‌ گروه‌ بزرگی‌ را بر ضد مسلمانان‌ گرد آورده‌ است‌ و از مردم‌ آلان‌، ابخاز و سمندر نیز کسان‌ بسیاری‌ به‌ یاری‌ او شتافته‌اند. پس‌ حبیب‌ طی‌ نامه‌ای‌ از عثمان‌ یاری‌ طلبید. عثمان‌ به‌ معاویه‌ نامه‌ نوشت‌ و معاویه‌ سپاهیانی‌ را به‌ یاری‌ حبیب‌ ابن‌ مسلمه‌ فرستاد و آنان‌ را در قالیقلا اسکان‌ داد. در ضمن‌ عثمان‌ از سعید بن‌ عاص‌ بن‌ امیه‌ عامل‌ خود در کوفه‌ خواست‌ تا سپاهی‌ به‌ سرکردگی‌ سلمان‌ بن‌ ربیعۀ باهلی‌ به‌ یاری‌ حبیب‌ بن‌ مسلمه‌ بفرستد (همانجا؛ طبری‌، ۴/ ۲۴۸). سلمان‌ بن‌ ربیعه‌ نیز با ۶ هزار تن‌ از اهالی‌ کوفه در قالیقلا به‌ حبیب‌ رسید. در این‌ ماجرا میان‌ دو لشکر شام‌ و کوفه‌ خلاف‌ افتاد و از این‌ رو عثمان‌، سلمان‌ بن‌ ربیعه‌ را مأمور فتح‌ اران‌ کرد (بلاذری‌، ۲۷۸- ۲۷۹).
متعاقب‌ این‌ ماجرا لشکریان‌ عرب‌ به دو گروه‌ منقسم‌ شدند: حبیب‌ بن‌ مسلمه‌ با سپاه‌ شام‌ عازم‌ فتح‌ گرجستان‌ شد و تفلیس‌ را گشود (همو، ۲۸۳-۲۸۴)؛ سلمان‌ بن‌ ربیعه‌ نیز با سپاه‌ کوفه‌ شهرهای‌ برذعه‌ و بیلقان‌ را فتح‌ کرد. وی‌ سپس‌ قَبَله‌ (کبَلَک‌) را فتح‌ کرد و به دربند رسید. از این‌ پس‌ راه‌ وی‌ سد شد و در کنار نهر بلنجر با مقاومت‌ خاقان‌ فرمانروای‌ خزر مواجه‌ گردید. در این‌ پیکار سلمان‌ بن‌ ربیعه‌ با ۴ هزار تن‌ از سپاهیانش‌ هلاک‌ شدند (همو، ۲۸۵-۲۸۷). عثمان‌ نخست‌ مغیرۀ بن‌ شعبه‌ را بر آذربایجان‌ و ارمنستان‌ ولایت‌ داد، ولی‌ سپس‌ او را عزل‌ کرد (همو، ۲۸۸).
در روزگار خلافت‌ علی‌ بن‌ ابی‌طالب‌(ع‌) (۳۵-۴۰ق‌/ ۶۵۶ -۶۶۱م‌)، اشعث‌ بن‌ قیس‌ ولایت‌ ارمنستان‌ و آذربایجان‌ داشت‌ (همانجا). به‌ روزگار معاویه‌ (۴۱-۶۰ق‌/ ۶۶۱ -۶۸۰م‌)، نخست‌ عبدالله‌ بن‌ حاتم‌ بن‌ نعمان‌ بن‌ عمرو باهلی‌ و سپس‌ برادرش‌ عبدالعزیز ولایت‌ ارمنستان‌ و آذربایجان‌ را داشتند (همانجا). در ۴۲ق‌/ ۶۶۲م‌ مسلمانان‌ به‌ جنگ‌ آلانها در شمال‌ قفقاز رفتند (طبری‌، ۵/ ۱۷۲).
در جریان‌ هجوم‌ عربها به‌ ایران‌، شخصی‌ به‌ نام‌ جوانشیر اسپهبد آلبانیای‌ قفقاز ( اران‌ ) بود. مؤلف‌ «تاریخ‌ آلبانیا» وی‌ را از تبار مهران‌ و خویشاوند خسرو دوم‌ (پرویز) نوشته‌ است‌، زیرا خالوهای‌ خسرو به‌ نامهای‌ بندوی‌ و بسطام‌ (وستهم‌) که در توطئۀ قتل‌ هرمز چهارم‌ پدر خسرو شرکت‌ داشتند، نیز از تبار مهران‌ بودند (کالان‌ کاتواتسی‌، 93). جوانشیر با لشکریان‌ خود چند سال‌ همراه‌ سپاه‌ ایران‌ با عربها پیکار کرد، ولی‌ پس‌ از شکست‌ سپاه‌ ایران‌، در ۱۵ق‌/ ۶۳۶م‌ به‌ آلبانیا بازگشت‌ («تاریخ‌ آذربایجان‌[۵]»، I/ 105). در ۴۰ق‌/ ۶۶۰م‌ جوانشیر با کنستانتین‌ دوم‌ امپراتور بیزانس‌ بر ضد عربها متحد شد. در این‌ زمان‌ خزران‌ از دربند گذشتند و به‌ اراضی‌ غرب‌ دریای‌ خزر دست‌اندازی‌ کردند (همان‌، I/ 100). در ۴۲ق‌/ ۶۶۲م‌ بار دیگر خزران‌ به‌ اران‌ حمله‌ بردند. از این‌ رو جوانشیر دوبار به‌ شام‌ رفت‌ و با معاویه‌ پیمان‌ صلح‌ منعقد نمود. معاویه‌ نیز او را به‌ عنوان‌ فرمانروای‌ اران‌ به‌ رسمیت‌ شناخت‌ (همان‌، I/ 106-107).
در ۵۰ق‌/ ۶۷۰م‌ جوانشیر بر اثر سوء قصد کشته‌ شد و پس‌ از او وراز تیرداد (۵۰ -۸۰ق‌/ ۶۷۰ - ۶۹۹م‌) به‌ ظاهر فرمانروایی‌ اران‌ را بر عهده داشت‌، اما عاملان‌ خلفا بودند که‌ بر قفقاز فرمانروایی‌ داشتند (همان‌، I/ 107)، از این‌ رو، هر زمان‌ شورشهایی‌ در این‌ منطقه‌ روی‌ می‌داد. عبدالملک‌ بن‌ مروان‌ (حک ۶۵ -۸۶ق‌/ ۶۸۵ - ۷۰۵م‌) در ۸۱ق‌ فرزند خود عبیدالله‌ را برای‌ پیکار به‌ قالیقلا فرستاد و او این‌ شهر را فتح‌ کرد (طبری‌، ۶/ ۳۳۱). از اواخر سدۀ ۷ و اوایل‌ سدۀ ۸م‌ تسلط مسلمانان‌ بر ارمنستان‌ تثبیت‌ شد و حدود یک‌ قرن‌ و نیم‌ ادامه‌ یافت‌ («تاریخ‌ ارمنستان‌[۶]»، 113 ,110).
دین‌ اسلام‌ در سرزمینهای‌ غرب‌ دریای‌ خزر که‌ مردم‌ آن‌ پیرو آیین‌ زرتشت‌ بودند، به‌ ویژه در میان‌ پیشه‌وران‌ و بازرگانان‌ به‌ سرعت‌ گسترش‌ یافت‌، ولی‌ مردم‌ کوه‌نشین‌ قفقاز در حفظ آیینهای‌ کهن‌ مسیحی‌ و زرتشتی‌ خویش‌ همچنان‌ باقی‌ بودند («تاریخ‌ آذربایجان‌»، I/ 108). موقعیت‌ سوق‌الجیشی‌ سرزمین‌ کوهستانی‌ داغستان‌ توجه‌ سرداران‌ عرب‌ را جلب‌کرد. حفظ استحکامات‌ دربند که‌ از عصرساسانی‌معمول‌ بود، برای‌ دستگاه‌ خلافت‌ مهم‌ می‌نمود. شرق‌ قفقاز نیز از دیدگاه‌ اقتصادی‌ واجد اهمیت‌ بود، زیرا به‌ محل‌ برخورد دو نیروی‌ متخاصم‌ خلافت‌ و خاقانات‌ خزر بدل‌ گشته‌ بود. دولت‌ امپراتوری‌ روم‌ شرقی‌ نیز خزران‌ را در برابر خلافت‌ حمایت‌ می‌کرد («تاریخ‌ داغستان‌[۷]»، I/ 150). اهالی‌ دربند در سالهای‌ ۳۱-۳۲ق‌/ ۶۵۲ -۶۵۳م‌ در نخستین‌ لشکرکشی‌ برضد مسلمانان‌ به‌ خزران‌ پیوستند و شهر را از تصرف‌ آنان‌ خارج‌ کردند، ولی‌ در سالهای‌ ۶۵ -۶۶ق‌/ ۶۸۵ -۶۸۶م‌ بار دیگر دربند به‌ تصرف‌ مسلمانان‌ درآمد (همان‌، I/ 151). با اینهمه‌، گاه دربند از دست‌ عربها خارج‌ می‌شد.
در ۹۱ق‌/ ۷۱۰م‌ مسلمۀ بن‌ عبدالملک‌ به دربند رسید و شهرها و دژهایی‌ به دست‌ وی‌ گشوده‌ شد (طبری‌، ۶/ ۴۵۴). در ۱۰۵ق‌/ ۷۲۳م‌ جراح‌ بن‌ عبدالله‌ حکمی‌ به‌ آلان‌ حمله‌ برد و بعضی‌ از شهرها و دژها را گشود و به‌ بلنجر رسید (همو، ۷/ ۲۱). یک‌ سال‌ بعد حجاج‌ بن‌ عبدالملک‌ به‌ جنگ‌ قوم‌ آلان‌ رفت‌ و با مردمش‌ به‌ شرط پرداخت‌ جزیه‌ صلح‌ کرد (همو، ۷/ ۲۹). در ۱۱۰ق‌/ ۷۲۸م‌ در عهد هشام‌ بن‌ عبدالملک‌ (۱۰۵- ۱۲۵ق‌/ ۷۲۳-۷۴۳م‌) مسلمۀ بن‌ عبدالملک‌ به‌ جنگ‌ خزران‌ رفت‌ که‌ طبری‌ آنان‌ را ترک‌ نوشته‌ است‌ (همو، ۷/ ۵۴). هشام‌ در سال‌ بعد جراح‌بن‌عبدالله‌حکمی‌ را والی‌ ارمنستان‌ کرد (همو،۷/ ۶۷). از مطالب‌ یاد شده‌ به‌ سهولت‌ می‌توان‌ دریافت‌ که‌ اوایل‌ سدۀ ۲ق‌/ ۸م‌ دوران‌ تشدید هجوم‌ مسلمانان‌ به‌ منطقۀ غرب‌ دریای‌ خزر بوده‌ است‌. تصرف‌ مناطق‌ مزبور ۱۰۰ سال‌ به درازا کشید («تاریخ‌ داغستان‌»، I/ 151). پس‌ از چندی‌ خزران‌ توانستند دربند را از مسلمانان‌ بازستانند. میان‌ دو نیرو در ۴ فرسنگی‌ مرز ارمنستان‌ پیکاری‌ روی‌ داد که‌ ۳ روز به درازا کشید و در جریان‌ آن‌ جراح‌ کشته‌ شد (بلاذری‌، ۲۸۹-۲۹۰).
هشام‌ پس‌ از جراح‌، مسلمۀ بن‌ عبدالملک‌ را در ۱۱۲ یا ۱۱۳ق‌/ ۷۳۰ یا ۷۳۱م‌ والی‌ ارمنستان‌ و اران‌ کرد (طبری‌، ۷/ ۷۱-۷۲). وی‌ ۲۴ هزار تن‌ از سپاهیان‌ شام‌ را در دربند جای‌ داد («تاریخ‌ داغستان‌»، I/ 152). این‌ یکی‌ از مهم‌ترین‌ کوچ‌عربها به‌سرزمین‌قفقاز بود.مسعودی‌ می‌نویسد که‌ میان‌ سرزمین‌ جیدان‌ و باب‌الابواب‌ گروهی‌ مسلمان‌ عربند که‌ جز زبان‌ عربی‌ ندانند و در بیشه‌ها و جنگلها پراکنده‌اند و مردم‌ باب‌ از آنان‌ بیمناکند (۱/ ۲۲۷). پس‌ از مسلمۀ بن‌ عبدالملک‌، مروان‌ بن‌ محمد ۶بار به‌ نواحی‌ مختلف‌ داغستان‌ حمله‌ برد. وی‌ در ۱۱۷ق‌/ ۷۳۵م‌ دو سپاه‌ یکی‌ به‌ آلان‌ فرستاد که‌ ۳ قلعۀ آنجا را گشودند و سپاه دیگر را به‌ منطقۀ تومانشاه‌ فرستاد و مردم‌ آنجا را به‌ صلح‌ واداشت‌. مروان‌ در ۱۲۱ق‌/ ۷۳۹م‌ به‌ ولایت‌ سریر داغستان‌ رفت‌ که‌ طبری‌ آن‌ را «سریر الذهب‌» (تخت‌ زرین‌) نامیده‌ است‌. وی‌ بسیاری‌ از دژهای‌ این‌ منطقه‌ را ویران‌ کرد. خزران‌ از در صلح‌ درآمدند و مروان‌ حکومت‌ را به‌ خاقان‌ بازگرداند (طبری‌، ۷/ ۹۹ ، ۱۶۰؛ «تاریخ‌ داغستان‌»، I/ 153).
در ۱۳۲ق‌/ ۷۵۰م‌ هنگامی‌ که‌ عباسیان‌ بر سر کار آمدند، در آغاز روستاییان‌ و پیشه‌وران‌ به‌ حمایت‌ از آنان‌ برخاستند، ولی‌ این‌ حمایت‌ دیری‌ نپایید و قفقاز شاهد قیامهای‌ متعدد بر ضد عباسیان‌ شد. خزران‌ لشکریان‌ عباسی‌ را در منطقۀ دربند درهم‌ شکستند. این‌ وضع‌ سبب‌ شد که‌ ۷ هزار خانوادۀ مسلمان‌ از شام‌ و بین‌النهرین‌ به‌ ویژه‌ به‌ حومۀ دربند کوچانده‌ شوند (همان‌، I/ 157). محتمل‌ است‌ که‌ نوشتۀ مسعودی‌ (۱/ ۲۲۷) مربوط به‌ این‌ گروه‌ از کوچندگان‌ عرب‌ بوده‌ باشد.
مرز اسلام‌ در شمال‌ قفقاز در امتداد دره‌های‌ رود تِرِک‌ قرار داشت‌. در جنوب‌ این‌ مرز، اسلام‌ به‌ سرعت‌ گسترش‌ یافت‌ و در مدتی‌ کوتاه‌ آیین‌ اصلی‌، و بعدها تنها آیین‌ ساکنان‌ منطقه‌ شد و سرزمینهای‌ شمال‌ و شرق‌ قفقاز یکی‌ از درخشان‌ترین‌ مراکز دارالاسلام‌ به‌ شمار آمد (بنیگسن‌، ۹۹). در قفقاز بجز ارمنستان‌ و گرجستان‌ که‌ مسیحیت‌ در آنجاها دوام‌ داشت‌، از اواخر سدۀ ۲ق‌/ ۸م‌ آلبانیای‌ قفقاز به‌ ۳ ایالت‌ اران‌، مغان‌ و شروان‌ منقسم‌ شد که‌ امیران‌ آنها از سوی‌ خلیفه‌ تعیین‌ می‌شدند. گرد آوردن‌ مالیات‌ بر عهدۀ عاملان‌ خلیفه‌ و امور شرعی‌ بر عهدۀ قاضیان‌ بود. ابتدا در شهرهای‌ دربند، برذعه‌، بیلقان‌ و نخجوان‌ پادگانهای‌ عرب‌ وجود داشت‌ که دستگاه‌ خلافت‌ از آن‌ بهره‌ می‌جست‌. بعدها امیران‌ محلی‌ جای‌ عاملان‌ بغداد را گرفتند. اینان‌ موظف‌ به‌ گرد آوردن‌ مالیات‌ و ارسال‌ آن‌ به‌ مقر خلافت‌ بودند و به‌ هنگام‌ ضرورت‌ سپاهیانی‌ را در اختیار خلفا قرار می‌دادند («تاریخ‌ آذربایجان‌»، 110 ,I/ 109 ).
در اوایل‌ سدۀ ۴ق‌/ ۱۰م‌ اران‌ در دست‌ یوسف‌ بن‌ ابی‌ الساج‌ بود که‌ سرانجام‌، سالار مرزبان‌ بن‌ محمد بر آن‌ فرمان‌ راند. پس‌ از مرگ‌ او به‌ سبب‌ جنگهای‌ خانگی‌، شدّادیان‌ حدود ۱۰۰ سال‌ در اران‌ فرمانروا بودند و پس‌ از آن‌ نوبت‌ به‌ سلجوقیان‌ رسید (کسروی‌، ۲۶۸؛ نیز نک‌ : ابن‌ حوقل‌،۲/ ۳۳۱). مردم‌ اران‌در عهد مغولان‌، تیموریان‌،شروانشاهان‌، قراقویونلوها و آق‌قویونلوها بیشتر سنی‌ مذهب‌ بودند. از عهد شاه‌ اسماعیل‌ صفوی‌ مذهب‌ شیعه در آن‌ سرزمین‌ رو به‌ گسترش‌ نهاد (آکینر، 106) و از اوایل‌ سدۀ ۱۰ق‌/ ۱۶م‌ به‌ تأسی‌ از ایران‌ مذهب‌ رسمی‌ شد (بینگسن‌، ۱۷).
پس‌ از تسلط امپراتوری‌ روسیه‌ بر مناطق‌ مسلمان‌ نشین‌ آسیای‌ مرکزی‌، کرانۀ ولگا، قفقاز و شمال‌ دریای‌ سیاه‌، مسألۀ اتحاد مسلمانان‌ آن‌ سرزمینها برای‌ مقابله‌ با سلطۀ روسیه‌ ضرورتی‌ اجتماعی‌ به‌ شمار آمد. در ۱۹۰۵م‌ در کنگرۀ سوم‌ مسلمانهای‌ روسیه‌ برای‌ ایجاد یگانگی‌ در جهان‌ اسلام‌، مذهب‌ شیعۀ اثنا عشری‌ در کنار ۴ مذهب‌ سنی‌ حنفی‌، مالکی‌، شافعی‌ و حنبلی‌ به‌ رسمیت‌ شناخته‌ شد (همو، ۱۱۹). در اتحاد شوروی‌ سابق‌ مذهب‌ شیعه‌ بالغ‌ بر ۴ میلیون‌ پیرو داشت‌ که‌ ۷۰% آنها در جمهوری‌ آذربایجان‌، و باقی‌ به‌ صورت‌ گروههای‌ پراکنده در آسیای‌ مرکزی‌ سکنی‌ داشته‌اند. شیعیان‌ این‌ سرزمینها از مراکز دینی‌ نجف‌، قم‌، مشهد و کربلا پیروی‌ می‌کنند (همو، ۱۸۴).
با ضعف‌ خلافت‌ عباسی‌ در کشورهای‌ مصر، ایران‌، تونس‌، مراکش‌، الجزیره‌ و سرزمینهای‌ آسیای‌ مرکزی‌ و قفقاز دولتهایی‌ مستقل‌ پدید آمدند. در شرق‌ قفقاز، به‌ ویژه‌ شروان‌ و دربند دولتهایی‌ تأسیس‌ یافتند که‌ گاه‌ منشأ عربی‌ داشتند. از این‌ رو، سلطۀ اعراب‌ در زندگی‌ مردم‌ داغستان‌ که‌ پیش‌ از آن‌ بیشتر بت‌ پرست‌ بودند، اثری‌ فراوان‌ برجای‌ نهاد («تاریخ‌ داغستان‌»، I/ 155). گسترش‌ اسلام‌ موجب‌ بر افتادن‌ عقاید ساده‌ لوحانۀ مردم‌ شد. شعار برابری‌ همۀ مسلمانان‌ در پیشگاه‌ خداوند، بیانگر آرزوهای‌ مردم‌ در راه‌ تحقق‌ برابری‌ اجتماعی‌ گردید. اهالی‌ دربند و سمندر نخستین‌ گروهی‌ بودند که‌ اسلام‌ آوردند. بعدها دربند یکی‌ از کانونهای‌ اسلام‌ در قفقاز شد. در روزگار هارون‌ الرشید (۱۷۰-۱۹۳ق‌/ ۷۸۶- ۸۰۹م‌) یزید بن‌ مزید در ۱۸۳ق‌/ ۷۹۹م‌ پس‌ از ۱۰ سال‌ بار دیگر ولایت‌ ارمنستان‌ یافت‌. آذربایجان‌ و شروان‌ و باب‌ الابواب‌ نیز ضمیمۀ حکومت‌ وی‌ شد (مینورسکی‌، ۴۴). یزید بن‌ مزید سپاه‌ خزران‌ را که‌ به‌ قفقاز هجوم‌ آورده‌ بودند، درهم‌ شکست‌ و با تلاش‌ فراوان‌ دژ دربند را تصرف‌ کرد («تاریخ‌ داغستان‌»، I/ 154) و تا هنگام‌ مرگ‌ (۱۸۵ق‌/ ۸۰۱م‌) والی‌ آن‌ سرزمین‌ بود (مینورسکی‌، ۴۵). خالد فرزند یزید در ۲۰۵ق‌/ ۸۲۰م‌ از سوی‌ مأمون‌ والی‌ آذربایجان‌ و ارمنستان‌ و اران‌ شد و تا حدود سال‌ ۲۲۰ق‌/ ۸۳۵م‌ در این‌ مقام‌ بود.
در ۲۳۷ق‌/ ۸۵۱م‌ متوکل‌ باب‌ الابواب‌ و توابع‌ آن‌ را به‌ عنوان‌ اقطاع‌ به‌ محمد بن‌ خالد بخشید (همو، ۴۵-۴۷). محمد بن‌ خالد در ۲۴۵ق‌/ ۸۵۹م‌ شهر گنجه‌ را در ولایت‌ اران‌ بنا نهاد. برادرش‌ هیثم‌ حاکم‌ شروان‌ بود. وی‌ در ۲۴۷ق‌/ ۸۶۱م‌ پس‌ از مرگ‌ متوکل‌ عباسی‌ و بروز هرج‌ و مرج‌ در شروان‌ به‌ استقلال‌ عمل‌ کرد و با کفار سرزمین‌ سریر (ارض‌ السریر) به‌ غزا پرداخت‌ و شروانشاه‌ خوانده‌ شد (همو، ۴۸- ۴۹). پس‌ از مرگ‌ او محمد بن‌ هیثم‌ جهاد بسیار کرد (همانجا). در این‌ روزگار سرنوشت‌ شروان‌ و دربند به‌ هم‌ آمیخت‌ و درآمد نفت‌ و نمک‌ باکو صرف‌ استحکامات‌ دربند شد («تاریخ‌ داغستان‌»، I/ 161). در ۲۵۵ق‌/ ۸۶۹م‌ هاشم‌ بن‌ سراقه‌ امیر باب‌ شد و حکومتی‌ مستقل‌ تأسیس‌ نمود. وی‌ و اخلافش‌ تا حدود سال‌ ۴۷۰ق‌/ ۱۰۷۷م‌، ۲۱۵ سال‌ بر شروان‌ و باب‌ حکومت‌ کردند که در تاریخ‌ با نام‌ بنی‌هاشم‌ شهرت‌ دارند (مینورسکی‌، ۷۱ ، ۷۲). پس‌ از ۳۰۰ق‌/ ۹۱۳م‌ شخصی‌ به‌ نام‌ ابومسلم‌ از شام‌ به داغستان‌ آمد و مساجدی‌ برپا نمود. در دیگر نواحی‌ جنوب‌ داغستان‌ نیز اسلام‌ گسترده‌ شد و در شهرها و قصبه‌های‌ این‌ سرزمین‌ مساجدی‌ برپا گردید.
در اواسط سدۀ ۴ق‌/ ۱۰م‌ در مناطق‌ جیدان‌ و طباسران‌ (طبرسران‌) حکام‌ محلی‌ مسلمان‌ بودند؛ تا اینکه‌ لزگیان‌ و طباسراییها نیز اسلام‌ آوردند. اسلام‌ آوردن‌ کوه‌نشینان‌ داغستان‌ در آثار بسیاری‌ که‌ از سدۀ ۱ تا ۴ق‌/ ۷ تا ۱۰م‌ برجای‌ مانده‌، منعکس‌ است‌ («تاریخ‌ داغستان‌»، I/ 159). از سدۀ ۴ق‌/ ۱۰م‌ اسلام‌ در داغستان‌ با سرعت‌ رو به‌ گسترش‌ نهاد و دربند یکی‌ از مراکز فعال‌ اشاعه‌ و ترویج‌ اسلام‌ در نواحی‌ همجوار شد. از این‌ زمان‌ یکی‌ از دروازه‌های‌ دربند «باب‌ الجهاد» نام‌ گرفت‌. بسیاری‌ از مردم‌ داغستان‌ در راه‌ ترویج‌ اسلام‌ به‌ شهادت‌ رسیدند. گورستان‌ دربند که‌ با نام‌ شهیدان‌ مرتبط است‌، از سوی‌ ترکان‌ «قریخلار» (مقتولان‌) نام‌ گرفت‌. در این‌ ناحیه‌ اسلام‌ همواره‌ رو به‌ گسترش‌ بود. در سدۀ ۷ق‌/ ۱۳م‌ شهر دارای‌ دروازۀ آهنین‌ و برجهای‌ متعددی‌ بود که‌ کنار آنها مساجدی‌ قرار داشت‌ و طلاب‌ در این‌ مساجد به‌ تحصیل‌ علوم‌ دینی‌ می‌پرداختند (همان‌، I/ 196). حمدالله‌ مستوفی‌ هنگام‌ بحث‌ از مردم‌ این‌ نواحی‌ نوشته‌ است‌ که‌ اهالی‌ بر مذهب‌ امام‌ شافعی‌ هستند و «زبانشان‌ پهلوی‌ به‌ جیلانی‌ بازبسته‌ است‌» (ص‌ ۹۳). عناصر ترک‌ از جمله‌ قپچاقها و غزان‌ سلجوقی‌ نیز در گسترش‌ اسلام‌ در مناطق‌ داغستان‌ و سرزمینهای‌ همجوار نقش‌ داشتند، زیرا تا اواسط سدۀ ۶ق‌/ ۱۲م‌ فرمانروایان‌ دربند تابع‌ سلاطین‌ سلجوقی‌ بودند. تا این‌ قرن‌ مردم‌ زره‌ گران‌ داغستان‌ هنوز مسلمان‌ نشده‌ بودند؛ اما دیری‌ نپایید که‌ حکام‌ دربند همراه‌ با ترکان‌ به‌ زره‌ گران‌ حمله‌ بردند و مردم‌ این‌ سرزمین‌ را به‌ قبول‌ اسلام‌ فراخواندند.
در سده‌های‌ ۷- ۹ق‌/ ۱۳- ۱۵م‌ موقعیت‌ اسلام‌ در جنوب‌ داغستان‌ به‌ صورتی‌ مشهود استحکام‌ پذیرفت‌. کتیبه‌ها و آثار موجود از وسعت‌ اسلام‌ در جنوب‌ داغستان‌ خبر داده‌اند («تاریخ‌ داغستان‌»، همانجا)، ولی‌ از نوشتۀ ابن‌ اثیر دربارۀ هجوم‌ تاتارها به دربند قفقاز و کشتار مردم‌ لکز در ۶۱۷ق‌/ ۱۲۲۰م‌ چنین‌ برمی‌آید که‌ هنوز کسانی‌ از اهالی‌ مسلمان‌ نشده‌ بودند (۱۲/ ۳۸۵). از نیمۀ دوم‌ سدۀ ۷ق‌/ ۱۳م‌، مغولان‌ که در آغاز گرایشی‌ نسبت‌ به‌ اسلام‌ نداشتند، تغییر روش‌ دادند و در طریق‌ اسلام‌ گام‌ نهادند. آنان‌ در کار جنگ‌ با دولت‌ ایلخانان‌ که دشمن‌ مغولان‌ بودند، برای‌ جلب‌ مسلمانان‌، از دین‌ اسلام‌ بهره‌ جستند و نمایندگان‌ برخی‌ از اقوام‌ تابع‌ مغولان‌، از جمله‌ ازبکها نقش‌ طرفداران‌ و مدافعان‌ اسلام‌ را برعهده‌ گرفتند. در چنین‌ موقعیتی‌ روحانیان‌ مسلمان‌ داغستان‌ از حمایت‌ دولت‌ اردوی‌ زرین‌ برخوردار گردید و اسلام‌ در سدۀ ۸ق‌/ ۱۴م‌ دین‌ برتر در داغستان‌ شد («تاریخ‌ داغستان‌»، 198 ,I/ 197). داغستان‌ یکی‌ از متنوع‌ترین‌ آمیزه‌های‌ قومی‌ جهان‌ را داراست‌. با این‌ وصف‌ جز گروه‌ کوچکی‌ از یهودان‌ که‌ به‌ یهودان‌ کوهستان‌ (به‌ ترکی‌: داغ‌ جهودلری‌) شهرت‌ دارند و نیز گروههایی‌ از اوکرائینیها، روسها و دیگر اقوام‌ مسیحی‌ غیر بومی‌، باقی‌ مردم‌ آن‌ سرزمین‌ مسلمان‌ و بیشتر شافعی‌ مذهبند. در ضمن‌ گروههای‌ پراکنده‌ای‌ از شیعیان‌ به‌ ویژه در میان‌ لزگیها وجود دارند (نک‌ : آکینر، 125-131).
آوارها از جملۀ اقوام‌ قدیمی‌ هستند که‌ اکنون‌ در محدودۀ جمهوری‌ داغستان‌ سکنی‌ دارند. در سده‌های‌ ۵ -۷ق‌/ ۱۱-۱۳م‌ در داغستان‌ و سرزمین‌ آوارها اسلام‌ و مسیحیت‌ با یکدیگر برخورد داشتند. اسلام‌ از جنوب‌ (منطقۀ اران‌ و شروان‌)، و مسیحیت‌ از غرب‌ (گرجستان‌) به درون‌ این‌ سرزمین‌ نفوذ کرده‌ بودند. برخورد این‌ دو دین‌ در میان‌ آوارها شدیدتر بود. یکی‌ از نخستین‌ آثار کتبی‌ اسلامی‌ در سرزمین‌ آوارها مربوط به‌ سدۀ ۸ق‌/ ۱۴م‌ و همزمان‌ با لشکرکشی‌ تیمور به‌ اوسکوجان‌ است‌. گفته‌ می‌شود که‌ آغاز گسترش‌ اسلام‌ در میان‌ آوارها مربوط به‌ سدۀ ۷ق‌/ ۱۳م‌ بوده‌ است‌ و شخصی‌ به‌ نام‌ عبدالمسلم‌ از قراقیتاقها تا چیریورت‌ اهالی‌ را مسلمان‌ کرد و سپس‌ با سوراکات‌ فرمانروای‌ آوارها به‌ جنگ‌ پرداخت‌ و او را کشت‌. عبدالمسلم‌ از ۶۶۳ق‌/ ۱۲۶۵م‌ امام‌ داغستان‌ شد. در ۸۸۰ق‌/ ۱۴۷۵م‌ که‌ مصادف‌ با لشکرکشی‌ تیمور بود، آوارهای‌ ناحیۀ گیداتِل‌ اسلام‌ آوردند («تاریخ‌ داغستان‌»، I/ 198-199).
در همسایگی‌ داغستان‌ و منطقۀ آوارها، اقوام‌ چچن‌ و اینگوش‌، اوست‌ (آس‌، ایرون‌)، قبارطه‌ - بلغار (کاباردین‌ - بالکار)، چرکس‌، قراچایی‌ و ادیغه‌ (آدیگه‌) در شمال‌ قفقاز سکنی‌ دارند. چچنها تا نیمۀ دوم‌ سدۀ ۱۰ق‌/ ۱۶م‌ تابع‌ معتقدات‌ دینی‌ کهن‌ خویش‌ بودند. نمونه‌هایی‌ از مسیحیت‌ نیز در سرزمین‌ چچن‌ دیده‌ شده‌ است‌. به‌ نظر می‌رسد که‌ مسیحیت‌ در سدۀ ۲ق‌/ ۸م‌ از طریق‌ گرجستان‌ بدان‌ سرزمین‌ راه‌ یافته‌ باشد، زیرا هنوز در نواحی‌ کوهستانی‌ به‌ ویژه درۀ آرگون‌ بقایایی‌ از کلیساهای‌ سنگی‌ با نشانۀ صلیب‌ وجود دارد که در ۱۳۰۳ق‌/ ۱۸۸۶م‌ کشف‌ شده‌اند. در سدۀ ۱۰ق‌/ ۱۶م‌ اسلام‌ از داغستان‌ به‌ سرزمین‌ چچن‌ راه‌ یافت‌. روحانیان‌ آوار و کومیک‌ برای‌ تبلیغ‌ اسلام‌ به‌ روستاهای‌ چچن‌ می‌رفتند. بعدها از میان‌ مردم‌ چچن‌ روحانیانی‌ پدید آمدند. طلاب‌ مسلمان‌ در روستاهای‌ کوموخ‌، آکوشی‌ و آندره‌ آئول‌ به‌ تحصیل‌ علوم‌ دینی‌ می‌پرداختند. در جلگه‌ها گسترش‌ اسلام‌ سریع‌تر از مناطق‌ کوهستانی‌ بود («مردم‌ قفقاز[۱]»، I/ 370).
از اوایل‌ سدۀ ۱۳ق‌/ اواخر سدۀ ۱۸م‌ با ظهور طریقتهای‌ عرفانی‌، مبارزه‌ با کفر به‌ منظور دفع‌ تجاوز روسیۀ تزاری‌ با عنوان‌ جهاد آغاز شد (بنیگسن‌، ۱۱۳-۱۱۴). رهبری‌ این‌ مبارزه‌ها را در درجۀ نخست‌ شیوخ‌ نقشبندیه‌ و تا اندازه‌ای‌ قادریه‌ بر عهده داشتند. نخستین‌ شیخ‌ صوفی‌ که‌ بر ضد روسها اعلام‌ جهاد کرد، امام‌ منصور اوشورما از ائمۀ طریقت‌ نقشبندیۀ چچن‌ بود. این‌ نهضت‌ تا مناطق‌ شمال‌ داغستان‌ و منطقۀ کوبان‌ گسترش‌ یافت‌، ولی‌ در قبارطه‌ (کاباردین‌) با شکست‌ مواجه‌ شد. امام‌ منصور در ۱۲۰۵ق‌/ ۱۷۹۱م‌ توسط مأموران‌ روسی‌ دستگیر شد و در ۱۲۰۷ق‌/ ۱۷۹۳م‌ در زندان‌ درگذشت‌ (همانجا؛ مک‌ لین‌، ۳۴- ۳۵).
در فاصلۀ سالهای‌ ۱۲۳۵-۱۲۴۶ق‌/ ۱۸۲۰-۱۸۳۰م‌، به‌ ویژه‌ با آمدن‌ صوفیانی‌ از آسیای‌ صغیر به‌ منطقۀ شروان‌ نیز جنبشهایی‌ صورت‌ گرفت‌. شیخ‌ محمد افندی‌ یراقلری‌ دومین‌ مرشد نقشبندیه‌ بود که در جنوب‌ داغستان‌ به‌ روسها اعلان‌ جهاد داد. وی‌ مرشد غازی‌ محمد و شیخ‌ شامل‌ اولین‌ و سومین‌ امام‌ نقشبندیۀ داغستان‌ بود که‌ نهضت‌ آنان‌ در تاریخ‌ روسیه‌ به‌ نهضت‌ مریدیسم‌ (مریدیه‌) معروف‌ است‌ (بیات‌، ۱۲؛ بنیگسن‌، ۱۱۵). این‌ جنبش‌ در منطقۀ داغستان‌ و چچن‌ ۳۵ سال‌ از ۱۲۳۹ تا ۱۲۷۵ق‌/ ۱۸۲۴ تا ۱۸۵۹م‌ ادامه‌ یافت‌ و سرانجام‌، با شکست‌ و اسارت‌شیخ‌ شامل‌ و مرگ‌اندوهبار او پایان‌پذیرفت‌(همانجا؛مک‌لین‌، ۱۱۷-۱۲۰).
با توسعه‌ طلبیهای‌ امپراتوری‌ روسیه در مناطق‌ مسلمان‌ نشین‌ به‌ ویژه‌ قفقاز دگرگونیهای‌ عمیقی‌ روی‌ داد. سرزمینهای‌ اسلامی‌ دارالاسلام‌ نامیده‌ می‌شدند و قوانین‌ اسلامی‌ در آن‌ نواحی‌ جاری‌ بود. اهالی‌ غیرمسلمان‌ نیز تحت‌ نظارت‌ مسلمانها بودند، ولی‌ آن‌ بخش‌ از مناطق‌ مسلمان‌ نشین‌ که‌ به دست‌ روسها مسخر گشته‌، و مردم‌ آن‌ به‌ پذیرش‌ نظام‌ حقوقی‌ غیر اسلامی‌ ناگزیر شده‌ بودند، دارالحرب‌ نام‌ گرفتند و در چنین‌ شرایطی‌ مسلمانان‌ موظف‌ به‌ ترک‌ آن‌ دیار می‌شدند (بنیگسن‌، ۱۵۲).
پس‌ از شکست‌ نهضت‌ شیخ‌ شامل‌، صوفیان‌ نقشبندی‌ سازمانی‌ مخفی‌ در چچن‌ و داغستان‌ پدید آوردند و طریقت‌ قادریه‌ نیز در شمال‌ قفقاز نضج‌ گرفت‌. جهان‌ بینی‌ قادریه‌ بیشتر جنبۀ عرفانی‌ داشت‌، ولی‌ پس‌ از زمانی‌ کوتاه‌ جنبه‌های‌ عرفانی‌ و عزلت‌ گزینی‌ آن‌ به‌ کناری‌ نهاده‌ شد و قادریان‌ به‌ مبارزۀ مسلحانه‌ روی‌ آوردند و در کنار نقشبندیه در شورشهای‌ ضدروسی‌ داغستان‌ و چچن‌ در۱۲۹۵-۱۲۹۶ق‌/ ۱۸۷۷- ۱۸۷۸م‌ نقش‌ فعالی‌ ایفا نمودند (همو، ۱۱۵ ، ۱۱۶). پس‌ از انقلاب‌ روسیه‌ و گسترش‌ جنگهای‌ داخلی‌ در قفقاز، از شورش‌ داغستان‌ - چچن‌ در سالهای‌ ۱۹۲۰-۱۹۲۳م‌ باید یاد کرد (همو، ۱۱۱). مریدان‌ نقشبندی‌ به‌ رهبری‌ دو مرشد به‌ نامهای‌ امام‌ نجم‌الدین‌ گتزو [۲]و شیخ‌ اوزون‌ حاجی‌، بالغ‌ بر ۵ سال‌ ابتدا با ارتش‌ گارد سفید و سپس‌ ارتش‌ سرخ‌ جنگیدند. شورش‌، سراسر داغستان‌ و چچن‌ را فراگرفت‌. سرانجام‌، با ورود سپاه‌ یازدهم‌ ارتش‌ سرخ‌ و پیکارهای‌ خونین‌، امام‌ نجم‌الدین‌ در ۱۳۴۴ق‌/ ۱۹۲۵م‌ دستگیر و اعدام‌ شد. در ۱۳۴۷ق‌/ ۱۹۲۸م‌ در سراسر بخشهای‌ مسلمان‌ نشین‌ شمال‌ قفقاز بار دیگر جنبشهایی‌ روی‌ داد که‌ از سوی‌ دولت‌ شوروی‌ سرکوب‌ گردید. در سالهای‌ ۱۹۳۴ و ۱۹۴۱-۱۹۴۲م‌ آتش‌ قیام‌ شعله‌ور شد. گرچه‌ این‌ قیامها جنبۀ ملی‌ داشت‌، ولی‌ گروههای‌ انبوهی‌ از چریکهای‌ پیرو طریقت‌ قادریه در آنها شرکت‌ کرده‌ بودند (همانجا).
منبع‌ اصلی‌ حقوقی‌ مردم‌ داغستان‌ و چچن‌ «عادت‌» نامیده‌ می‌شد که‌ آمیزه‌ای‌ از سنتهای‌ قومی‌ و شریعت‌ اسلامی‌ بود. نظام‌ اداری‌ - مذهبی‌ داغستان‌ و چچن‌ «امامت‌» نامیده‌ می‌شد. امامت‌ به‌ چند «نیابت‌» منقسم‌ می‌گشت‌ که‌ شمار آن‌ گاه‌ به‌ ۵۲ می‌رسید. هر نیابت‌ برای‌ خود دارای‌ سازمانی‌ روحانی‌ و نظامی‌ بود که‌ همگی‌ تابع‌ امام‌ بودند. نایبان‌ حق‌ داشتند جز اعدام‌، انواع‌ تعزیرات‌ و حدود شرعی‌ را اجرا کنند. نایبان‌، مفتیان‌ را تعیین‌ می‌کردند و مفتیان‌ نیز قاضیانی‌ را در تابعیت‌ خود داشتند. قاضیان‌ و مفتیان‌ موظف‌ به‌ اجرای‌ دستورهای‌ امام‌ بودند. هرگاه‌ قاضی‌ در احکام‌ خود از حدود شرع‌ خارج‌ می‌شد، مفتی‌ حق‌ داشت‌، وی‌ را برکنار کند. نایبان‌ در قلمرو خود همۀ امور زندگی‌ و اجتماعی‌ را رهبری‌ می‌کردند. در محدودۀ امامت‌ محتسبانی‌ وجود داشتند که‌ مراقب‌ و ناظر بر اعمال‌ و افعال‌ مردم‌ بودند. برای‌ ادارۀ امور، دیوانخانه‌ای‌ مرکب‌ از ۳۲ عضو وجود داشت‌. برای‌ حل‌ مسائل‌ مهم‌ مجالسی‌ از علما و دیگر رجال‌دولتی‌ تشکیل‌می‌شد(«تاریخ‌داغستان‌»، 101 ,100, II/ 99, I/ 956). بدیهی‌ است‌ با الحاق‌ این‌ سرزمینها به‌ روسیه‌ مقررات‌ مزبور دستخوش‌ تحول‌ شد و سرانجام‌، در دوران‌ حاکمیت‌ شوروی‌ از میان‌ رفت‌.
چچنها سنی‌، و پیرو مذهب‌ حنفی‌ هستند. در ۱۲۵۳ق‌/ ۱۸۳۷م‌ شمار مسجدها در چچن‌ ۳۱۰ بود. در دهۀ۱۹۳۰م‌ شمارمساجدو عبادتگاههای‌ مسلمانان‌ به‌ ۶۷۵ ،۲، و شمار مدارس‌ مذهبی‌ به‌ ۱۴۰ باب‌ رسید. در ۱۹۴۴م‌ با تبعید چچنها و اینگوشها تمام‌ مساجد و بناهای‌ مذهبی‌ آنان‌ بسته‌ شد، به‌ گونه‌ای‌ که در ۱۹۷۸م‌ تنها دو باب‌ مسجد گشوده‌ بود (آکینر، 181). پس‌ از فروپاشی‌ اتحاد شوروی‌ امکاناتی‌ برای‌ اجرای‌ مراسم‌ مذهبی‌ فراهم‌ آمده‌ است‌.
اینگوشها که در کنار چچنها زندگی‌ می‌کنند، همانند آنان‌ مسلمان‌ سنی‌ و پیرو مذهب‌ حنفی‌ هستند. دین‌ اسلام‌ از طریق‌ چچن‌ به‌ سرزمین‌ اینگوش‌ راه‌ یافت‌ و در نیمۀ نخست‌ سدۀ ۱۳ق‌/ ۱۹م‌ به‌ صورت‌ دین‌ رسمی‌ درآمد. طبق‌ آثار به دست‌ آمده‌، مردم‌ اینگوش‌ در سده‌های‌ ۱۱ و ۱۲ق‌/ ۱۷ و ۱۸م‌ پیرو آیین‌ مسیح‌ بودند که‌ از طریق‌ گرجستان‌ به‌ سرزمین‌ آنان‌ راه‌ یافته‌ بود («مردم‌ قفقاز»، I/ 387).
اوستها(آسها)که‌ خود را ایرون‌ می‌نامند، مردم‌آریایی‌نژادی هستند که در همسایگی‌ جمهوری‌ چچن‌ و اینگوش‌ سکنی‌ دارند. محققان‌، این‌ قوم‌ را ایرانی‌ و از آریاییان‌ سکایی‌ - سرمتی‌ و آلانی‌ می‌دانند که‌ با مردم‌ قفقاز درآمیخته‌اند. سرزمین‌ اوستی‌ یا اوستیا از دو قسمت‌ اوستیای‌ شمالی‌ و جنوبی‌ تشکیل‌ شده‌ است‌ که‌ بخش‌ شمالی‌ جزو جمهوری‌ فدراتیو روسیه‌، و بخش‌جنوبی‌ جزو گرجستان‌ است‌ (آکینر، 181-184). بیشتر مردم‌ اوستیا مسیحی‌، و اقلیتی‌ از آنان‌ مسلمانند. اسلام‌ از طریق‌ قبارطه‌ (کاباردین‌) در سده‌های‌ ۱۱ و ۱۲ق‌/ ۱۷ و ۱۸م‌ در اوستیای‌ شمالی‌ گسترده‌ شد («مردم‌ قفقاز»، I/ 332). مسلمانان‌ اوستی‌ سنی‌ مذهب‌ و تابع‌ مرکز روحانی‌ شمال‌ قفقاز و داغستان‌ هستند که‌ مقر آن‌ مَخاچ‌ قلعه‌ است‌ (آکینر، 190).
سرزمین‌ قبارطه‌ - بلغار در غرب‌ اوستیای‌ شمالی‌ واقع‌ است‌. مردم‌ قبارطه‌ مسلمان‌ و سنی‌ مذهبند. اسلام‌ و مذهب‌ تسنن‌ از طریق‌ سلاطین‌ عثمانی‌ و خانهای‌ تاتار کریمه‌ (قرم‌ - قریم‌) در سده‌های‌ ۹-۱۱ق‌/ ۱۵-۱۷م‌ به‌ میان‌ مردم‌ قبارطه‌ راه‌ یافت‌ («مردم‌ قفقاز»، I/ 184). پیش‌ از نفوذ اسلام‌، آیین‌ مسیح‌ از طریق‌ رومیان‌ و گرجیان‌ به‌ میان‌ مردم‌ قبارطه‌ راه‌ یافته‌ بود. گرچه‌ اکنون‌ مردم‌ این‌ سرزمین‌ مسلمانند، ولی‌ هنوز آثاری‌ از مسیحیت‌ در میان‌ این‌ قوم‌ باقی‌ است‌ (همان‌، I/ 185). در ۹۹۵ق‌/ ۱۵۸۷م‌ خان‌ کریمه‌ تهاجم‌ گسترده‌ای‌ را بر قبارطه‌ آغاز کرد و ویرانیهای‌ بسیار به‌ بار آورد (بنیگسن‌، ۳۵). با نفوذ دولت‌ عثمانی‌ و تاتارهای‌ کریمه‌، رقابت‌ میان‌ اسلام‌ و مسیحیت‌ با پیروزی‌ کامل‌ اسلام‌ پایان‌ پذیرفت‌ (همو، ۳۶)، به‌ گونه‌ای‌ که‌ جز گروهی‌ اندک‌، مردم‌ قبارطه‌ همه‌ مسلمان‌ شدند (آکینر، نیز «مردم‌ قفقاز»، همانجاها).
قراچاییها و چرکسها که در غرب‌ سرزمین‌ قبارطه‌ - بلغار سکنی‌ دارند، مسلمان‌ سنی‌، پیرو مذهب‌ حنفی‌، و تابع‌ مرکز روحانی‌ قفقاز شمالی‌ و داغستان‌ در مخاچ‌ قلعه‌ هستند (آکینر، 235-236 ,208؛ BSE3, XXIX/ 81). اسلام‌ در سدۀ ۱۲ق‌/ ۱۸م‌ در میان‌ این‌ دو قوم‌ گسترش‌ یافت‌. معروف‌ است‌ که‌ اسحاق‌ افندی‌، از مردم‌ قبارطه‌، در انتقال‌ دین‌ اسلام‌ به‌ مردم‌ قراچایی‌ نقش‌ مهمی‌ داشت‌. در روستاهای‌ ایالت‌ خودمختار قراچایی‌ - چرکس‌ شماری‌ مسجد وجود دارد. هزینۀ بنای‌ مساجد و مدارس‌ اسلامی‌ از طریق‌ زکات‌ تأمین‌ شده‌ است‌ («مردم‌ قفقاز»، I/ 263).
چرکسها که‌ آدیغه‌ نیز نامیده‌ شده‌اند، همانند بسیاری‌ از اقوام‌ ساکن‌ شمال‌ قفقاز در سده‌های‌ میانه‌ پیرو آیین‌ مسیح‌ بودند. وجود بقایایی‌ از کلیساهای‌ قدیم‌، نشانۀ رواج‌ مسیحیت‌ در سرزمین‌ آنها بوده‌ است‌. اسلام‌ از سدۀ ۱۰ق‌/ ۱۶م‌ در آدیغه‌ رایج‌ شد، ولی‌ مردم‌ کوهستان‌، بعضی‌ تا سدۀ ۱۲ق‌/ ۱۸م‌ به‌ آیین‌ کهن‌ خود باقی‌ بودند. از اواخر سدۀ ۱۸ و نیمۀ نخست‌ سدۀ ۱۹م‌ اسلام‌ و مذهب‌ تسنن‌ از طریق‌ ترکان‌ عثمانی‌ به درون‌ قوم‌ آدیغه‌ راه‌ یافت‌. پذیرش‌ اسلام‌ موجب‌ نفوذ عناصری‌ از زبان‌ عربی‌ در میان‌ مردم‌ این‌ سرزمین‌ گردید. در جریان‌ جنگهای‌ قفقاز، اسلام‌ مظهر مبارزۀ مردم‌ این‌ سرزمین‌ با روسها بود (همان‌، I/ 213). آدیغه‌ها پیرو مذهب‌ حنفی‌ هستند (آکینر، 220).
آبازها از اقوام‌ بومی‌ شمال‌ باختری‌ قفقازند که‌ نخست‌ در کرانۀ دریای‌ سیاه‌ می‌زیستند و سپس‌ در فاصلۀ سده‌های‌ ۸ -۱۰ق‌/ ۱۴-۱۶م‌ به‌ محل‌ کنونی‌ کوچ‌ کردند (همو، 236). آبازها پس‌ از کوچیدن‌ به‌ شمال‌ قفقاز با نوغایها (نوگایها) که‌ مسلمان‌ و سنی‌ مذهب‌ بودند، مرتبط شدند. دین‌ اسلام‌ به‌ تدریج‌ به درون‌ آبازها راه‌ یافت‌. دربارۀ رواج‌ و گسترش‌ اسلام‌ در میان‌ آبازها و تبدیل‌ آن‌ به دین‌ اصلی‌ این‌ قوم‌ اطلاع‌ دقیقی‌ در دست‌ نیست‌. گمان‌ می‌رود اسلام‌ در سده‌های‌ ۱۱ و ۱۲ق‌/ ۱۷ و ۱۸م‌ به درون‌ آبازها راه‌ یافته‌ باشد («مردم‌ قفقاز»، I/ 237).
نوغایها از اقوام‌ ساکن‌ شمال‌ قفقاز و پیرو دین‌ اسلامند که‌ از نیمۀ دوم‌ سدۀ ۷ق‌/ ۱۳م‌ آن‌ را پذیرا شدند. از اوایل‌ سدۀ ۸ق‌/ ۱۴م‌ اسلام‌ به‌ مقیاسی‌ وسیع‌ در سرزمین‌ نوغایها گسترده‌ شد (همان‌، I/ 399-400). اینان‌ از اخلاف‌ قوم‌ اردوی‌ نوغای‌ هستند که‌ پس‌ از ضعف‌ اردوی‌ زرین‌ در اواخر سدۀ ۸ق‌/ ۱۴م‌ از آن‌ جدا شدند. هنگامی‌ که‌ نوغایها به‌ قفقاز کوچ‌ کردند، به‌ نوبۀ خود سبب‌ شدند تا آبازها اسلام‌ بیاورند (آکینر، 160-161) روحانیان‌ از میان‌ آن‌ دسته‌ از نوغایها که‌ خواندن‌ و نوشتن‌ زبان‌ و خط عربی‌ را می‌دانستند، برگزیده‌ می‌شدند. در سده‌های‌ ۱۲ و ۱۳ق‌/ ۱۸ و ۱۹م‌ خط و کتابت‌ عربی‌ در میان‌ نوغایها متداول‌ بود. کودکان‌ ذکور را برای‌ آموختن‌ زبان‌ عربی‌ به‌ ویژه‌ فراگرفتن‌ قرآن‌ به‌ مکتب‌ خانه‌ها می‌فرستادند، ولی‌ از نیمۀ دوم‌ سدۀ ۱۹م‌ در سرزمین‌ آنها مدارس‌ روسی‌ تأسیس‌ گردید («مردم‌ قفقاز»، I/ 400). نوغایها پیرو مذهب‌ حنفی‌ هستند (آکینر، 164).
لکها که‌ قوم‌ بومی‌ قفقاز هستند، در دامنۀ جنوبی‌ کوههای‌ شمال‌ قفقاز سکنی‌ دارند. اینان‌ مسلمان‌ و سنی‌ مذهبند. اسلام‌ در عهد فتوحات‌ مسلمین‌ به‌ سرزمین‌ لکها راه‌ یافت‌، ولی‌ از سده‌های‌ ۷ و ۸ق‌/ ۱۳ و ۱۴م‌ صورتی‌ رسمی‌ یافت‌ («مردم‌ قفقاز»، I/ 500). اینان‌ همانند آوارها شافعی‌ مذهبند.
لزگیها در جنوب‌ شرقی‌ داغستان‌ زندگی‌ می‌کنند. گروهی‌ از این‌ قوم‌ سنی‌ و گروهی‌ شیعه‌ مذهبند (آکینر، 142-143).
بجز آنچه‌ یاد شد، اقوام‌ دارگین‌ (دارقین‌)، روتول‌، تساخور، آگول‌، کرد، ابخاز (ه‌ م‌)، آجار (ه‌ م‌)، تات‌، آیروم‌، آخوَخ‌، اَندی‌، ارچین‌، بَگولَل‌، بُتلیخ‌، بودوخ‌، چَمَل‌، دیدوی‌، گودوبِرین‌، اینگیلوی‌، کاپوچین‌، قَراپاپاخ‌، قَراتای‌، خِمشین‌، خینالوگ‌، خونزَل‌، خوارشین‌، کریز، قُبه‌چی‌، لاز، ترکهای‌ مِسِخِتی‌، ایرانیهای‌ قفقاز، شاهسون‌، طالش‌، تیندی‌، تروچمِن‌ و میسکلانو نیز مسلمانند (نک‌ : همو، جمـ).
اکنون‌ در روسیه‌ و کشورهای‌ مستقل‌ مشترک‌ المنافع‌ ۴ مرکز روحانی‌ اسلامی‌ وجود دارد که‌ از آن‌ جمله دو مرکز به‌ منطقۀ مورد بحث‌ تعلق‌ دارد: مرکز روحانی‌ اسلامی‌ شمال‌ قفقاز و داغستان‌ که‌ مقر آن‌ در مخاچ‌ قلعه‌ است‌ و دیگر مرکز روحانی‌ اسلامی‌ منطقۀ قفقاز که‌ مقر آن‌ در شهر باکوست‌. مرکز نخست‌ سنی‌، و مرکز اخیر شیعی‌ - سنی‌ است‌. هر یک‌ از مراکز نامبرده‌ از لحاظ اداری‌ و دینی‌ مستقل‌ و خودمختارند (بنیگسن‌، ۱۲۵-۱۲۶).

مآخذ
ابن‌ اثیر، الکامل‌؛ ابن‌ حوقل‌، محمد، صورۀ الارض‌، لیدن‌، ۱۹۳۹م‌؛ بلاذری‌، احمد، فتوح‌ البلدان‌، به‌ کوشش‌ عبدالله‌ انیس‌ طباع‌ و عمر انیس‌ طباع‌، بیروت‌، ۱۴۰۷ق‌/ ۱۹۸۷م‌؛ بنیگسن‌، الکساندر و مری‌ براکس‌ آپ‌، مسلمانان‌ شوروی‌، گذشته‌ حال‌ و آینده‌، ترجمۀ کاوه‌ بیات‌، تهران‌، ۱۳۷۰ش‌؛ بیات‌، کاوه‌، مقدمه‌ بر شیخ‌ شامل‌... (نک‌ : هم، مک‌ لین‌)؛ حمدالله‌ مستوفی‌، نزهۀ القلوب‌، به‌ کوشش‌ گ‌. لسترنج‌، لیدن‌، ۱۹۱۵م‌؛ طبری‌، تاریخ‌؛ کسروی‌، احمد، شهریاران‌ گمنام‌، تهران‌، ۱۳۳۵ش‌؛ مسعودی‌، علی‌، مروج‌ الذهب‌، به‌ کوشش‌ شارل‌ پلا، بیروت‌، ۱۹۶۵م‌؛ مک‌ لین‌، فیتس‌ روی‌، شیخ‌ شامل‌ داغستانی‌، ترجمه‌ و تلخیص‌ کاوه‌ بیات‌، تهران‌، ۱۳۷۰ش‌؛ مینورسکی‌، و.، تاریخ‌ شروان‌ و دربند، ترجمۀ محسن‌ خادم‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌؛ نیز:

Akiner, Sh., Islamic Peoples of the Soviet Union, London/ NewYork, 1986; BSE 3 ; Istoriya Armyanskogo naroda, ed. Nersesiyan, Erevan, 1980; Istoriya Azerbaidzhana, ed. I.A. Huseinov and A.S. Sumbatzade, Baku, 1958; Istoriya Dagestana, Moscow, 1967-1968; Kalankatuatsi, Movses, Istoriya strany Aluank, tr. Sh.V. Smbatyan, Erevan, 1984; Narodi Kavkaza, ed. M.O.Kosven et al., Moscow, 1960.

 

عنایت‌ الله‌ رضا

 

  • عمار سبزواری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی